رمان خارجی

ماسه و کف

(Sand and foam a book of aphorisms)

این کتاب، گلچینی از عبارات کوتاه و بلند است که به باور نویسنده در ضمیر هر انسانی همانند آن یافت می‌شود. خلیل جبران، همة آنچه را که در دیگر کتاب‌هایش به تفصیل به آنها پرداخته، در ماسه و کف به اختصار بیان کرده است. چنانکه می‌توان این کتاب را فهرست موضوعی آثار جبران نامید که به قلم خودِ وی نگاشته شده است.

مهدی سرحدی
کلیدر
9789647650458
۱۳۸۴
۸۰ صفحه
۱۴۸۸ مشاهده
۱۰ نقل قول
جبران خلیل جبران
صفحه نویسنده جبران خلیل جبران
۳۷ رمان او در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳، در خانواده‌ای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیه‌ای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که «کامله» نام داشت. مادر جبران کامله رحمه، سی ساله بود که جبران را از شوهر سومش خلیل جبران به دنیا آورد. شوهرش مردی بی مسئولیت بود و خانواده را به ورطه فقر کشاند. جبران خلیل یک برادر ناتنی به نام «پیتر»، شش سال بزرگتر از ...
دیگر رمان‌های جبران خلیل جبران
مسیح فرزند انسان
مسیح فرزند انسان این کتاب از هفتاد و هفت بخش تشکیل شده که هریک از آنها، دربرگیرندة مطالبی است که از زبان دوستان، دشمنان و کسانی که عیسی(ع) را دیده یا می‌شناسند، بیان شده است. جبران در اینجا بی هیچ تعصبی به عیسی(ع) و یارانش، یا نفرتی از دشمنانش، خاطرات هریک را با واژه و اصطلاحاتی زیبا و درخشنده بیان کرده است.
باغ پیامبر و سرگردان
باغ پیامبر و سرگردان این کتاب شامل سه بخش است. در بخش اول، سال‌شمار زندگی جبران خلیل جبران را می‌خوانیم. بخش دوم اختصاص به داستان باغ پیامبر دارد و بخش سوم با عنوان سرگردان، مجموعه‌ای از پنجاه و دو قطعه از قطعات جبران است.
خدا اندیشید و اندیشه اولش فرشته‌ای بود
خدا اندیشید و اندیشه اولش فرشته‌ای بود
اشکی و لبخندی
اشکی و لبخندی این کتاب شامل پنجاه و یک قطعه از سروده‌های «جبران خلیل جبران» است. جبران در این کتاب می‌گوید: ”آرزومندم زندگی به شکل اشکی و لبخندی باقی بماند: اشکی که قلبم را تطهیر می‌کند و اسرار پنهان زندگی را به من می‌فهماند. لبخندی که مرا به فرزندان سرزمینم نزدیک می‌سازد و نشانی برای پرستش خداست“.
بال‌های شکسته
بال‌های شکسته " هجده ساله بودم که برای اولین بار، عشق چشمانم را با پرتوهای جادویی‌اش گشود و روحم را با انگشتان سوزانش لمس کرد، و سلما کرمی نخستین زنی بود که با زیبایی‌اش روحم را بیدار کرد و مرا به باغ عاطفه‌ی والا برد، آن‌جا که روزها چونان رویا می‌گذرند و شب‌هایش چونان جشن عروسی است. " جبران خلیل جبران رازهای تکان ...
مشاهده تمام رمان های جبران خلیل جبران
مجموعه‌ها