رمان ایرانی

غروب بود. یکی از همان غروب‌های دل‌گیر که هر چند یک‌بار همچون بختک، سنگینی‌اش را بر قلب رامش می‌انداخت و راه نفسش را می‌بست. باز هم از دست این دنیا و مردمش دل‌سوخته بود. آن‌قدر که اگر آب همه اقیانوس‌ها را هم بر قلبش می‌ریختند دلش خنک نمی‌شد. پنجره را باز کرد و به آسمان چشم دوخت. دوست داشت دلتنگی خود را به باد بسپارد تا آن را به گوش خدا برساند و ...

پرسمان
9789648079982
۱۳۹۰
۴۴۸ صفحه
۶۲۲ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های مژگان مظفری
تویی در آسمان قلبم
تویی در آسمان قلبم دردهای من، جامعه نیستند تا زتن درآورم چامه و چکام نیستند تا رنای جان برآورم دردهای من نگفتنی درد‌های من نگفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که کف‌هایشان درد می‌‌کند
فصل تاک
فصل تاک کرشمه زیر شیروانی، گوشه‌ای چمپاتمه زده و در هوای لطیف بهاری گوش به صدای باران سپرده بود. بوی گل‌های باران‌زده، حکایت از بهار داشت. صدای خروشان رود و صدای پسربچه‌های بازیگوش روستا که در زیر سقف نیمه ویران خانه قدیمی ماوا گرفته بودند او به تفکر واداشت...
شب‌گرد خیال
شب‌گرد خیال ـ همه چیز از اون شب بارونی شروع شد، یادته توی حیاط خونه ما زیر بارون وایساده بودی؟ آخرشم با هم دعوامون شد. من اون شب داشتم از پشت پنجره نگاه می‌کردم که ببینم توی حیاط داری چی‌کار می‌کنی، یعنی منتظر بودم یه آتو ازت بگیرم تا دست‌آویزی دستم بیفته و سر به سرت بذارم. وقتی دیدم با اون لباس ...
ماهک
ماهک غروب بود. یکی از همان غروب‌های دل‌گیر که هر چند یک‌بار همچون بختک، سنگینی‌اش را بر قلب رامش می‌انداخت و راه نفسش را می‌بست. باز هم از دست این دنیا و مردمش دل‌سوخته بود. آن‌قدر که اگر آب همه اقیانوس‌ها را هم بر قلبش می‌ریختند دلش خنک نمی‌شد. پنجره را باز کرد و به آسمان چشم دوخت. دوست داشت دلتنگی خود را ...
خزان رامتین
خزان رامتین
مشاهده تمام رمان های مژگان مظفری
مجموعه‌ها