سرمای زمستان. سوناتی در کنج آتش شومینه. قطره اشکی که بر گونه زنی جوان جاری میشود. دو دختر بچه که به خواب رفتهاند. مردی که در سکوت شبی بیماه خود را فرو میریزد، راز میگشاید و زندگی.
۲۳ رمان
آناگاوالدا نویسنده ی موفق فرانسوی است، که از همان دوران کودکی اش شاهد فرسایش عشق در روابط زناشویی بوده است. دخترک نوجوانی بود که والدینش از یکدیگر جدا شدند. در نوجوانی کار می کرد کارهایی از قبیل پیشخدمتی، فروشندگی،بازاریابی آزانس املاک،صندقداری و گل آرایی . و همان جا بود که آموخت: ((زندگی را آموختم.دسته گل های کوچک برای همسران و دسته گل های بزرگ برای معشوقه ها...)).
در 22 سالگی با یک دامپزشک فرانسوی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند ...
بازی دوستانه
او همیشه خود را به دور از جمعیت نگه میداشت... آنجا، به دور از نردهها، دور از دسترس ما، با نگاهی تبدار و دست به سینه، حتی بیشتر از دست به سینه، با دستهای بسته، قفل شده در هم، گویی سردش بود یا دردی در شکم حس میکرد. انگار به خودش میچسبید تا نیفتد. او با همه ما روبهرو میشد، ...
35 کیلو امیدواری
گرگوری از مدرسه متنفر است. هر لحظهای که در مدرسه میگذرد، برایش شکنجهای واقعی است. تنها روزهای خوب زندگیاش وقتهایی است که به کارگاه پدربزرگش میرود. پدربزرگ لئو در دنیا تنها کسی است که او را درک میکند. شاید به همین دلیل است که از گرگوری میخواهد سختترین قدم زندگیاش را بردارد...
با هم همین و بس
اعتقادهای راسخ ما هیچگاه پایه و اساس درستی ندارند، یک روز میخواهیم بمیریم، اما روز بعد میفهمیم تنها کاری که باید میکردیم این بود که چند پله پایین برویم و کلید برق را بزنیم تا همهچیز را روشنتر ببینیم...
به هر حال این چهار نفر در آستانه تجربهای بودند که شاید میتوانست بهترین روزهای زندگیشان را رقم بزند...
با هم همین و ...
با هم بودن
«کامیل» دختری جوان که به کارهای نظافت و خدمتکاری اشتغال دارد، به دنبال همخانه نیست ولی از سر تصادف همخانهای پیدا میکند و به تدریج سرو کله آدمهایی دیگر نیز در زندگیاش پیدا میشود.
در بحبوحه زندگیهای به هم ریخته، نوری در تاریکی میدرخشد و آنها به هم نزدیکتر میشوند. «با هم بودن» رمانی درباره زندگی شخصی، تجربه تنهایی و ...
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد مجموعه داستانی است که بلافاصله پس از انتشار به موفقیت بزرگ در دنیای ادبیات دست یافت. داستانها هم خارقالعادهاند، هم گزنده و در عین حال غمانگیز، جذاب و تا اندازهای غیرمعمول.
در هر داستان، عشق همچون زندگی موضوع اساسی است، عشقی که هم دلانگیز و اسرارآمیز است و هم دردآور و صدمهزننده...