سرمای زمستان. سوناتی در کنج آتش شومینه. قطره اشکی که بر گونه زنی جوان جاری میشود. دو دختر بچه که به خواب رفتهاند. مردی که در سکوت شبی بیماه خود را فرو میریزد، راز میگشاید و زندگی.
۲۳ رمان
آناگاوالدا نویسنده ی موفق فرانسوی است، که از همان دوران کودکی اش شاهد فرسایش عشق در روابط زناشویی بوده است. دخترک نوجوانی بود که والدینش از یکدیگر جدا شدند. در نوجوانی کار می کرد کارهایی از قبیل پیشخدمتی، فروشندگی،بازاریابی آزانس املاک،صندقداری و گل آرایی . و همان جا بود که آموخت: ((زندگی را آموختم.دسته گل های کوچک برای همسران و دسته گل های بزرگ برای معشوقه ها...)).
در 22 سالگی با یک دامپزشک فرانسوی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند ...
دلم میخواهد گاهی در زندگی اشتباه کنم
سه نام، سه داستان و سه جوان امروزی که ترجیح میدهند در زندگی اشتباه کنند تا این که اصلا زندگی نکنند. این سه رمان کوتاه، پیش از این در دو کتاب «بیلی» و «زندگیهای بهتر» از سوی ناشر فرانسوی منتشر شده بود ولی از آنجا که هر سه از لحاظ محتوایی و سبک داستانی پیوندهایی دارند، آنا گاوالدا و ناشر ...
کاش کسی جایی منتظرم باشد
سردم است. مثل بچهها گریه میکنم. دلم میخواهد هر جایی جز اینجا باشم. از خودم میپرسم با چه حالی برگردم خانه. رو به آسمان میکنم؛ حتی یک ستاره هم در آسمان نیست. گریهام بیشتر و بیشتر میشود. امیدم از همهجا ناامید شده. کاش کسی جایی منتظرم باشد...
این آرزوی زیادی است؟
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد مجموعه داستانی است که بلافاصله پس از انتشار به موفقیت بزرگ در دنیای ادبیات دست یافت. داستانها هم خارقالعادهاند، هم گزنده و در عین حال غمانگیز، جذاب و تا اندازهای غیرمعمول.
در هر داستان، عشق همچون زندگی موضوع اساسی است، عشقی که هم دلانگیز و اسرارآمیز است و هم دردآور و صدمهزننده...
بیلی
متاسفانه باید قبول کنم که همیشه وبال گردن بودم... این دقیقا همان چیزی است که پدرم یک روز به من گفت: مادرت ما را ترک کرد چون تو بیش از حد وبال گردنمان بودی. درست است که کاری نمیکردی ولی همیشه در حال ناله کردن بودی... نمیدانم چند بار باید از خشم، ناراحتی و افسوس به خود بپیچید تا چنین ...