کازوئو ایشیگورو معتقد است موراکامی در ادبیات ژاپن یکه و ممتاز است و آثار او رنگ سورئالیستی توام با مضحکهای عبث را دارد که مالیخولیا را در زندگی روزمره طبقه متوسط میکاود. او میافزاید:"با این حال وسوسهای درونمایهای نیز هست که به گذشته دور برمیگردد، و آن هم فانی بودن زندگی است. و او این موضوع را در حالی میپروراند که شخصیتهایش هنوز نسبتا جوانند. برخی به میانسالی رسیدهاند، اما درمییابند که نیروی جوانی از دست رفته است، بی آنکه ایشان خبردار شوند." بیتردید جانمایه بزرگ داستانهای موراکامی فقدان است، هرچند او از مشخص کردن منبع آن سرباز میزند. میگوید:"این راز است. راستش نمیدانم این حس فقدان از کجا میآید. شاید بگویید باشد، خیلی چیزها را به عمرم از دست دادهام. مثلا دارم پیر میشوم و روز به روز از عمرم میکاهد. مدام وقت و امکاناتم را از دست میدهم. جوانی و جنبوجوش رفته- یعنی به یک معنا همه چیز، گاه حیرانم که در پی چیستم. فضای اسرارآمیز خاص خودم را در درونم دارم. این فضای تاریکی است. این پایگاهی است که هنگام نوشتن پا به آن میگذارم. این در مخصوصی برای من است. اشیای این فضا شاید همان چیزهایی باشد که در راه از دستدادهام. نمیدانم. لابد این یک جور ماتم است."