پدرم
آن شب دیر به خانه آمدم. گفتند پدرم مرده است. تصویری به جای مانده از دوران کودکی در برابر چشمهایم ظاهر شد، پدرم با شلوارک و پاهای لاغرش، و این به شکلی دردناک درونم را میخراشید.
ساعت دوی بامدار به خانهاش رفتم تا برای آخرین بار ببینمش. گفتند:«توی اتاق است.» به اتاق رفتم. ساعتها بعد، نزدیک صبح، در مسیر بازگشت، خیابانهای ...
چمدان پدرم (3 گفتار درباره نوشتن)
کتاب چمدان پدرم (استانبول، 2007) دربردارنده متن سه سخنرانی درباره ادبیات است از اورهان پاموک:
سخنرانی نخست (چمدان پدرم)، خطابه اورهان پاموک در آکادمی سوئد، هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات است. (دسامبر 2006، استکهلم).
سخنرانی دوم (نویسنده مورد نظر)، مربوط به زمان دریافت جایزه پوتر باو است. (آوریل 2006، اوکلاهاما).
سخنرانی سوم (در قارص و فرانکفورت)، در مراسم دریافت جایزه ...
قلعه سفید
زود گرفتند و بردند، مجبورم کردند زانو بزنم. پیش از آنکه سرم را روی کنده بگذارم، یکی را دیدم که انگار از میان درختها پرواز میکرد و میگذشت. حیرت کردم: من بودم، ریشم بلند شده بود و آنجا، بیآنکه پاهایم به زمین بخورد، بیصدا راه میرفتم. خواستم تصویرم را که از میان درختها میگذشت، صدا بزنم؛ صدایم در نیامد، سرم ...
قلعه سفید
بسیاری از افراد، بر این باورند که زندگی هیچ کسی از پیش تعیین شده نیست و این که در اصل، همه سرگذشتها زنجیرهای از حوادث هستند و حتی آنهایی که تصور میکنند در برههای از زندگیشان به گذشته برمیگردند و آن اتفاقاتی را که به طور تصادفی یک بار برایشان افتاده به خاطر میآورند و ناگزیر درمییابند که بسیاری از ...
برف
در همان لحظهایکه برفمیبارد، روزنامه نگاری به شهر دور افتاده فارس در مرز ترکیه پا میگذارد. او شهر را مکان آشفتهای مییابد که خودکشی واگیرداری در میان زنان جوان رواج دارد.
شرایط برای پیروزی اسلام گرایان در انتخابات محلی مهیاست. ریاست سازمان امنیت و اطلاعات شرورانه در آن دخالت میورزد. طولی نمیکشد که طوفان رو به افزایش برف، رابطه شهر را ...