رمان ایرانی

دختر بویر احمدی

همه ساکت بودیم. من و رودابه در برابر آن همه چشم خجالت می‌کشیدیم به همه سلام کنیم اما نگاه‌مان هزاران جمله حرف داشتند. به یکدیگر خیره شدیم حتی پلک زدن را فراموش کرده بودیم که مبادا یک لحظه از هم غافل شویم. موجی از دلهره و اضطراب و هیجان توام با ذوق و شوق احاطه‌ام کرده بود. هر دو یک قدم به سمت هم برداشتیم. قطرات اشک از لابلای همان مژه‌های بلندش آهسته آهسته راه باز می‌کرد و روی گلبرگ‌هایی که در بغل گرفته بود می‌چکید. اشک‌هایم که یازده سال حبس‌شان کرده بودم مانند ناودان روی اشک‌هایش می‌ریخت. همه آن‌ها که قصه پر فراز و نشیب من و رودابه، دختر بویراحمدی را می‌دانستند قادر نبودند جلوی اشک‌شان را بگیرند حتی امیرعلی‌خان که به ندرت اشک از چشمانش جاری می‌شد..

آموت
9786006605227
۱۳۹۲
۳۰۴ صفحه
۱۲۳۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حسن کریم‌پور
باغ رویاها
باغ رویاها
خیال عشق
خیال عشق
کیش گم‌کردگان
کیش گم‌کردگان
احساس پنهان
احساس پنهان قصه مردی شصت ساله است که با یک ازدواج تحمیلی زندگی می‌گذراند، در پی ماجرایی پر نشیب و فراز دلباخته زنی جوان می‌شود...
مشاهده تمام رمان های حسن کریم‌پور
مجموعه‌ها