مجموعه داستان داخلی

از هم نپرسیم

کتاب حاضر، دربردارنده مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی، با موضوعات مختلف اجتماعی است. عنوان داستان‌ها عبارتند از: «قد یک فندق»، «جام»، «رمز»، «قبرهای عاشق»، «مقوا»، «از هم نپرسیم»، «روی پله»، «علائم»، «ورزشگاه»، «مشکلات تلخ پذیرش» و... . داستان «از هم نپرسیم» ماجرای مردی است که با زحمت فراوان به درجه‌ای از علم می‌رسد. برادرش مجرد است و به سنّ ازدواج رسیده، امّا پدر با شنیدن طلاق‌های موجود در جامعه و اختلافات شدید خانواده‌های امروزی، با دلیل و بهانه، پسرش را از ازدواج منصرف می‌کند. مرد، ماجراهای مختلف جامعه، اعم از دو رویی‌ها، فقر، نفاق‌ها، پول‌پرستی مردم، زندانی کردن جوان‌های تازه ازدواج کرده و به دلیل ناتوانی در پرداخته مهریه و ترک تحصیل کردن پسر دبیرستانی‌اش را برای عموی خود تعریف کرده و از این همه معضلات دچار تأسف شده است.

سمام
9786005317428
۱۳۹۲
۹۶ صفحه
۲۵۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مجید دانش آراسته
این خانه و آن درخت
این خانه و آن درخت کتاب حاضر، مجموعه داستان‌های کوتاه با موضوع اجتماعی و با عنوان‌های: «در پناه گاو»، «میوه دل»، «مراحل»، «افق دید»، «رو به ایران»، «چلیپا»، «برای آگاهی»، «این خانه و آن درخت»، «تماشاخانه»، «برنامه‌ریزی» و «خاتمه» است. در خلاصه داستان «این خانه و آن درخت» آمده است: مرد میانسالی با دیدن درختی در یکی از حیاط‌های همسایه به آن خیره شده و ...
شاهکار همگانی
شاهکار همگانی کتاب حاضر، مشتمل بر مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی، با موضوعات مختلف اجتماعی است. عنوان داستان‌ها عبارتند از: «بین راه»؛ «در این صدا»؛ «شهر فرنگ»؛ «شرح حال»؛ «کلید مخفی»؛ «شاهکار همگانی»؛ «در تدارک خواب»؛ «پرسه»؛ «چاهک» و... . داستان «شاهکار همگانی» ماجرای مردی است که دوست دارد زندگی خود را همچون زندگی داستایوسکی به صورت شاهکاری درآورد. داستایوسکی با زنی فرشته‌خو ...
ساختارشکن چشم‌ها
ساختارشکن چشم‌ها در داستان «آشپزی»، زن یک مهمانی زنانه و خیرخواهانه برگزار کرده و از شوهر خود می‌خواهد تا پاسی از شب بیرون از خانه بماند تا مهمان‌ها معذب نباشند. مرد غمگین به میدان سبزه می‌رود و روی صندلی به خواب می‌رود. ناگهان گشت بازرسی از راه می‌رسد‌ و او را متهم به معتاد بودن و موادفروشی می‌کند و به بازداشت‌گاه می‌برد. ...
حضور دلپذیر
حضور دلپذیر از هم می‌‌پرسیدند: چرا تو را آوردند. همه گفته بودند. نوبت به من رسیده بود که تعریف کنم. در یک چیز مشترک بودیم که بی‌گناهیم و بی‌خود ما را این‌جا آورده‌اند. وقتی او را دیدم جا خوردم. شده بود یک مشت پوست و استخوان. اهل هیچ فرقه‌ای نبود. به سلامت خودش خیلی اهمیت می‌داد. آب را فوت می‌زد و ...
مشاهده تمام رمان های مجید دانش آراسته
مجموعه‌ها