رمان ایرانی

سنگ و سایه (1 بازی بلند)

«آخ، سنگم! اگر می‌دانستم گمش می‌کنم، می‌خوردمش. اگر از خورنگ آتش هم سرخ‌تر بود، باور کن می‌خوردمش. نمی‌دانی... یک شب چه خواندنی کردم! نبودی که بشنوی. صدایم کشیده شد تا بالای کوه بیرمی. از آن‌جا کشیده شد از روی خانه‌ها و درخت‌ها تا بالای زمین‌های دامن باغستان.»

ققنوس
9789643119331
۱۳۹۲
۱۴۴ صفحه
۵۰۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدرضا صفدری
با شب یکشنبه
با شب یکشنبه چشمم می‌ماند به کشش انگشت‌های بالای سرم تا کم‌کم سایه دست‌هایی را می‌دیدم که به روی دیوار می‌رفت و می‌آمد. چند شب از این سایه‌بازی گذشته بود که دیدم رخت‌هایم را به هم ریخته‌اند. تازه سر شب بود و از گشت و گذار برگشته بودم. هر تکه‌ای از جامه شلوارهایم در جایی افتاده بود. اول که آن‌ها را دیدم توی ...
سیاسنبو
سیاسنبو
تیله آبی
تیله آبی تسلط صفدری به تکنیک‌های داستان‌پردازی، شناخت ژرفش از باورها و آداب بومی و پیشنهادات تازه‌اش در روایت، او را در زمره شاخص‌ترین نویسندگان ایران قرار داده است. تیله آبی دربرگیرنده 7 داستان از برجسته‌ترین داستان‌های اوست.
سیاسنبو
سیاسنبو چند روز بعد، جسد ورم کرده پدر از دریا بالا می‌آید و خانه به دوشی شروع می‌شود. عمویت، السنو، می‌رود آبادان تو شرکت نفت کار پیدا می‌کند، تو و مادر هم می‌روید. تازه پا به راه شده‌ای، و مادر شب‌ها باقلا پخت می‌کند و صبح توی خیابان می‌فروشد. نگاه دریده شاگرد شوفرها را می‌بینی که از چاک پیراهن مادر می‌رود ...
مشاهده تمام رمان های محمدرضا صفدری
مجموعه‌ها