رمان ایرانی

سنگ و سایه (1 بازی بلند)

«آخ، سنگم! اگر می‌دانستم گمش می‌کنم، می‌خوردمش. اگر از خورنگ آتش هم سرخ‌تر بود، باور کن می‌خوردمش. نمی‌دانی... یک شب چه خواندنی کردم! نبودی که بشنوی. صدایم کشیده شد تا بالای کوه بیرمی. از آن‌جا کشیده شد از روی خانه‌ها و درخت‌ها تا بالای زمین‌های دامن باغستان.»

ققنوس
9789643119331
۱۳۹۲
۱۴۴ صفحه
۵۰۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدرضا صفدری
40 گیسو (چند افسانه)
40 گیسو (چند افسانه)
40 گیسو
40 گیسو پیرمرد و پیرزنی در دهکده‌ای زندگانی می کردند. آن‌ها دوتا دختر داشتند. زندگی‌شان نه خوب و نه بد می‌گذشت. هر روز صبح از خواب بیدار می‌شدند، چاله آتش را نگاه می‌کردند، چهار گرده نان می‌دیدند که گرم و برشته آماده است. گرده‌های نان را برمی‌داشتند و می‌خوردند. به هر یکی یک گرده می‌رسید. روزی پیرمرد به پیرزن گفت: «بیا دخترها ...
تیله آبی
تیله آبی تسلط صفدری به تکنیک‌های داستان‌پردازی، شناخت ژرفش از باورها و آداب بومی و پیشنهادات تازه‌اش در روایت، او را در زمره شاخص‌ترین نویسندگان ایران قرار داده است. تیله آبی دربرگیرنده 7 داستان از برجسته‌ترین داستان‌های اوست.
سیاسنبو
سیاسنبو
مشاهده تمام رمان های محمدرضا صفدری
مجموعه‌ها