نمایش‌نامه

حباب معلق

(The floating light bulb)

می‌دونی، بعضی وقت‌ها آدم خودشو تو بد وضعیتی می‌ندازه. نمی‌گم خیلیش تقصیر خودم نیست، چون می‌دونم هست. ولی بعضی وقت‌ها هر کاری هم بکنی، نمی‌تونی گره‌هه‌ رو باز کنی. اون‌وقت زمان کم‌کم نزدیک می‌شه به ته و دیگه تنها امیدت هم الان‌هاس که از دست بره. فقط ول کن و از سر شروع کن. آدم هر از گاهی باید به خودش اهمیت بده. من هیچ‌وقت دلم خونواده نخواست بتی. چون می‌دونستم با ذات من نمی‌خونه. گوش می‌کنی... چون می‌خوام از کارهایی که دارم می‌کنم دفاع کنم.

بهرنگ رجبی
بیدگل
9786005193770
۱۳۹۳
۱۲۸ صفحه
۱۶۱۷ مشاهده
۰ نقل قول
وودی آلن ۲۲ رمان Woody Allen (born Allen Stewart Königsberg) is a three-time Academy Award-winning American film director, writer, actor, jazz musician, comedian and playwright. His large body of work and cerebral film style, mixing satire, wit and humor, have made him one of the most respected and prolific filmmakers in the modern era. Allen writes and directs his movies and has also acted in the majority of them. For inspiration, Allen draws heavily on literature, philosophy, psychology, Judaism, European cinema and New York ...
دیگر رمان‌های وودی آلن
مرگ در می‌زند (تجربه‌های کوتاه 1) نمایش‌نامه
مرگ در می‌زند (تجربه‌های کوتاه 1) نمایش‌نامه نمایش در اتاق خواب خانه دوطبقه نات اکرمن رخ می‌دهد که جائی در کیوگاردنز واقع است. کف اتاق کیپ تا کیپ با قالی فرش شده است. یک تختخواب دو نفره بزرگ و یک میز توالت بزرگ. اتاق اسباب و اثاثه و پرده مفصل دارد، و روی دیوارها چند تابلوی نقاشی و یک دماسنج زشت آویزان است. به هنگام بالا رفتن ...
عوارض جانبی (مجموعه طنزهای وودی آلن)
عوارض جانبی (مجموعه طنزهای وودی آلن) خندیدن ـ به... خندیدن از یک بازی شروع می‌شود. اختلالی کوتاه در نظم نمادین یا یک جابه‌جایی بازیگوشانه در نظم جدی، خشک و مکرر زندگی. به این معنا، اگر خندیدن ـ به... را از معنای غیر اخلاقی آن تهی کنیم، باید بگوئیم که خندیدن همیشه به دست‌مایه‌هایی، هرچند ناچیز، نیاز دارد. به هرحال باید به چیزی خندید و بهترین دست‌مایه‌ها برای خندیدن، همیشه ...
مرگ در می‌زند
مرگ در می‌زند مرگ یه تصویر نمادین از نبودنه و همون‌طور که خودتون می‌دونین چیزی که نباشه نمی‌تونه وجود داشته باشه...بنابراین این مرگ وجود نداره و فقط یه توهمه”
مرگ
مرگ از مرگ نمی‌ترسم. فقط نمی‌خواهم وقتی به سراغم می‌آید آنجا باشم... ژوییه 1989/ وودی آلن
کنت دراکولا
کنت دراکولا جایی در ترانسیلوانیا، دراکولای خون‌آشام در تابوتش دراز کشیده و منتظر فرا رسیدن شب است. از آن‌جا که قرار گرفتن در معرض انوار آفتاب به متلاشی شدنش می‌‌انجامد، در اتاقکی با آستر ساتن که نام خانوادگی‌اش بر آن نقره‌کوب شده پناه می‌گیرد. لحظه تاریکی که درمی‌رسد، موجود خبیث به یاری غریزه‌ی جادویی‌اش از مأمن خویش بیرون می‌آید، و در قالب ...
مشاهده تمام رمان های وودی آلن
مجموعه‌ها