نمایش‌نامه

1 شب دیگر هم بمان سیلویا

ما خوشبخت بودیم. بغل بغل گل نرگس از باغچه کلیسا می‌چیدیم تا به بقال محل بفروشیم. من به دنیا اومدم، شعر گفتم،‌ تد هیوز رو دیدم، عاشقش شدم و باهاش زندگی کردم، دیگه بیشتر از این چی می‌خوام؟ یه آدم بیشتر از این چی می‌خواد؟ خدایا بهت احتیاج دارم،‌ به عشقت، به گرمات، به کلمه‌ت، یه چیزی بگو خدا، یه چیزی بگو...

قطره
9789641158646
۱۳۸۶
۵۸ صفحه
۳۵۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های چیستا یثربی
زنان مهتابی مرد آفتابی و 2 مرغ آخر عشق
زنان مهتابی مرد آفتابی و 2 مرغ آخر عشق شاهزاده: مرا رها کن، این‌گونه که چون سایه در تعقیب منی، همگان به من می‌خندند. زن: نه آقا... همگان به من می‌خندند! اما بگذارید بخندند... که این مردم اندوهگین و دل‌مرده را شاید، زهر خندی از تماشای عطش عاشقی، کمی به وجد آورد... مرا باکی نیست.
من آناکارنینا نیستم (داستان کوتاه)
من آناکارنینا نیستم (داستان کوتاه)
هتل عروس محاله که فکر کنید این طوری هم ممکنه بشه
هتل عروس محاله که فکر کنید این طوری هم ممکنه بشه
آخرین پری کوچک دریایی
آخرین پری کوچک دریایی متقاعد کردن دخترا کار سختی نبود. مطمئنم که اونا به هر حرفی که بگی گوش می‌دن اما متقاعد کردن خودت برای راه‌انداختن این نمایش... به هر حال متشکرم. نه فقط برای این که به من کمک کردی، بیشتر به این خاطر که کاری کردی که هیچ نفعی به حال خودت نداشت. حال نمی‌دونم به کدومش بیشتر احتیاج دارم؟ به پاکی ...
پستچی
پستچی با صدای: فریبا متخصص چهارده ساله که بودم، عاشق پستچی محل شدم. خیلی تصادفی رفتم و در را باز کنم و نامه را بگیرم، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و ریخت روی زمین! انگار انسان نبود، فرشته بود! قاصد و پیک الهی بود، از بس زیبا و معصوم بود! شاید هجده، نوزده سالش ...
مشاهده تمام رمان های چیستا یثربی
مجموعه‌ها