نمایش‌نامه

1 شب دیگر هم بمان سیلویا

ما خوشبخت بودیم. بغل بغل گل نرگس از باغچه کلیسا می‌چیدیم تا به بقال محل بفروشیم. من به دنیا اومدم، شعر گفتم،‌ تد هیوز رو دیدم، عاشقش شدم و باهاش زندگی کردم، دیگه بیشتر از این چی می‌خوام؟ یه آدم بیشتر از این چی می‌خواد؟ خدایا بهت احتیاج دارم،‌ به عشقت، به گرمات، به کلمه‌ت، یه چیزی بگو خدا، یه چیزی بگو...

قطره
9789641158646
۱۳۸۶
۵۸ صفحه
۳۵۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های چیستا یثربی
معلم پیانو
معلم پیانو طوفان بود، حتما همه می‌خندیدند که در آن طوفان نوح که داشت همه گرد و غبار جهان را به سر و صورتم می‌ریخت، با کفش‌های پاشنه بلند دربه‌در دنبال آدرسی می‌گشتم که کسی تا حالا اسمش را نشنیده بود. انگار آدرسی از کره مریخ می‌خواستم! کوچه شباهنگ... جوری نگاهم می‌کردند انگار فحش داده‌ام! نمی‌دانم علتش طوفان بود یا موهای آشفته ...
پری‌خوانی عشق و سنگ (مجموعه 3 نمایش‌نامه)
پری‌خوانی عشق و سنگ (مجموعه 3 نمایش‌نامه) خدا شنید و لبخند زد و لبخند خدا آفتاب است که هرگز با زمین قهر نمی‌کند و هر آفتاب تازه یعنی جهانی تازه، ببین از چاه چه آورده‌ام؟ آخرین وصیت بزرگ‌مردی را... بخوان... صدای مرا در صحرا آواز ده. خواستم از چاه بیرون بیایم تا بخوانم. خواستم بیرون بیایم، اما نشد. تاریکی مرا به سوی خود کشید. گویی که آن مردان ...
شعبده و طلسم
شعبده و طلسم
او 1 زن
او 1 زن هجده سالم که بود، عاشق رئیسم شدم... خیلی ساده اعتراف می‌کنم... چون خیلی زیاد عاشقش شدم... روز مصاحبه چند نفر رو گلچین کرد که خودش ازشون مصاحبه بگیره... همه‌شون زیبا به‌نظر می‌رسیدن. کلی به‌خودشون رسیده بودن. من ساده بودم، با همون مانتوی کتون و شلوار جین همیشگیم. نمی‌دونم چرا منم بین اونا انتخاب کرد! ...نوبت من که رسید کمی استرس ...
برخورد نزدیک از نوع آخر (و سرخ سوزان) نمایش‌نامه
برخورد نزدیک از نوع آخر (و سرخ سوزان) نمایش‌نامه قاضی: حکم این است: سرکار خانم نسترن سماوات، شما باید طبق حکم دادگاه منکرات، به عقد دایم آقای آرش معتمد دربیاین! این حکم از این لحظه، تا سه روز دیگه لازم‌الاجراست. نسترن: نه آقا ـ نه! من راضی نیستم... جمع کنید این بساطو... آقا من صد بار گفتم که نمی‌خوامش، چرا حکم زور می‌دین... تولدمون زورکی، مردن‌مون زورکی، لااقل بذارین اختیار ...
مشاهده تمام رمان های چیستا یثربی
مجموعه‌ها