رمان ایرانی

بی‌وفا

شبیه نسیمی، نه! بادی که از راه می‌رسد، و کنار می‌زند خاکستری را، که پنهان کرده آتش را، از راه رسید... وقتی که زمانش نبود! پایان هر چیز، همیشه خوب تمام نمی‌شود، اما این‌بار شده بود... خیلی هم خوب شده بود. شبه برهم زدن بازی کودکان است، او، با آمدنش جرزنی کرد و درهم ریخت، هرآنچه با نبودنش شکل گرفته بود، زمانه هم همراهی‌‌اش کرد، و درهم ریخته‌ها را دوباره کنار هم چید، خوب یا بد، آن آتش فراموش شده، گل انداخت شعله‌ور شد... مثل این‌که کسی بازی‌های سرنوشت را نمی‌فهمد!

شادان
9786007368206
۱۳۹۴
۵۲۰ صفحه
۳۲۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های منیر مهریزی‌مقدم
انعکاس
انعکاس همانند کوهستان، محکم و استوار زندگی همان حکم را دارد: به تو چیزی را پس می‌دهد که از تو گرفته است... همچون انعکاس صدای ما در میان کوه‌ها و این یک اتفاق نیست همه این‌ها، تمام و کمال و بدون کم و کاست بازگشت وجود ما هستند. اگر قبول می‌کردم که شنیدن حقیقت تلخ اگرچه آزاردهنده، بهتر بود از دروغی که ...
هم‌راز
هم‌راز زمانی که فرشته وارد زندگی‌مان شد، با خود اندیشیدم که دیوی وارد حریم ما شده، اما با گذشت زمان متوجه آن شدم که فرشته واقعا فرشته است. الان که به گذشته نگاه می‌کنم زندگیم سرتاسر، دستخوش حوادث بوده است. چرا روزگار چنین سر ناسازگاری با من داشته است.
کوچه
کوچه وقتی تو آمدی شبیه به آدم‌های بی‌پشت و پناهی بودم که با کوچک‌ترین نسیمی آماده شکستن هستند. اگرچه هیچ‌گاه نخواستی تا سخنی از عشق بر زبان آوری اما یک حس، شاید حسی زنانه به من از نگاه و حمایت‌هایت می‌فهماند که این غرور شاید ناخواسته دیواری است میان قلب و زبان تو. حتی امروز که یک حادثه تو را تا ...
هم‌دم خاطره‌ها
هم‌دم خاطره‌ها یک بند سیگار کشیدن‌هاش، شب‌ها دیر اومدن‌هاش، ریخت و پاش‌هاش، دختر بازی‌ها و بی‌قید بودن به وضع خانواده و تازه ضعیف شدن هیکلش و گاهی حالت غیرطبیعی و حرکاتش که داد می‌زد یه کوفت و زهرماری هم مصرف می‌کنه، امان فکریم رو بریده بود.
مرهم
مرهم شاید انتخاب شخص، زمان و مکان در عشق و گرفتار شدن به درد عاشقی به انتخاب خودم نبوده و نباشد- که نیست اما لااقل می‌توانم مراقب باشم تا در رابطه عاشقانه، بازیچه کسی نگردم و عشق را تا بدانجا محترم و عزیز بشمارم که حرمت و شخصیت‌ام در آن رابطه حفظ شود. نه وسعت آسمان و نه گستره زمین برای ...
مشاهده تمام رمان های منیر مهریزی‌مقدم
مجموعه‌ها