شبیه نسیمی، نه! بادی که از راه میرسد، و کنار میزند خاکستری را، که پنهان کرده آتش را، از راه رسید... وقتی که زمانش نبود! پایان هر چیز، همیشه خوب تمام نمیشود، اما اینبار شده بود... خیلی هم خوب شده بود. شبه برهم زدن بازی کودکان است، او، با آمدنش جرزنی کرد و درهم ریخت، هرآنچه با نبودنش شکل گرفته بود، زمانه هم همراهیاش کرد، و درهم ریختهها را دوباره کنار هم چید، خوب یا بد، آن آتش فراموش شده، گل انداخت شعلهور شد... مثل اینکه کسی بازیهای سرنوشت را نمیفهمد!