مجموعه داستان ایرانی

40 گیسو

پیرمرد و پیرزنی در دهکده‌ای زندگانی می کردند. آن‌ها دوتا دختر داشتند. زندگی‌شان نه خوب و نه بد می‌گذشت. هر روز صبح از خواب بیدار می‌شدند، چاله آتش را نگاه می‌کردند، چهار گرده نان می‌دیدند که گرم و برشته آماده است. گرده‌های نان را برمی‌داشتند و می‌خوردند. به هر یکی یک گرده می‌رسید. روزی پیرمرد به پیرزن گفت: «بیا دخترها را ببریم تو بیابان گم کنیم تا گرده‌ای که بهره آن‌هاست بهره خودمان بشود.» پیرزن هم گفت: «این هم بد راهی نیست.» چند روز گذشت. پیرمرد به دخترهایش گفت: «بیایید برویم باغ برایتان کنار بچینم.» ...

نیماژ
9786003674233
۱۲۰ صفحه
۷۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدرضا صفدری
تیله آبی
تیله آبی تسلط صفدری به تکنیک‌های داستان‌پردازی، شناخت ژرفش از باورها و آداب بومی و پیشنهادات تازه‌اش در روایت، او را در زمره شاخص‌ترین نویسندگان ایران قرار داده است. تیله آبی دربرگیرنده 7 داستان از برجسته‌ترین داستان‌های اوست.
40 گیسو (چند افسانه)
40 گیسو (چند افسانه)
من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم
من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم
با شب یکشنبه
با شب یکشنبه چشمم می‌ماند به کشش انگشت‌های بالای سرم تا کم‌کم سایه دست‌هایی را می‌دیدم که به روی دیوار می‌رفت و می‌آمد. چند شب از این سایه‌بازی گذشته بود که دیدم رخت‌هایم را به هم ریخته‌اند. تازه سر شب بود و از گشت و گذار برگشته بودم. هر تکه‌ای از جامه شلوارهایم در جایی افتاده بود. اول که آن‌ها را دیدم توی ...
مشاهده تمام رمان های محمدرضا صفدری
مجموعه‌ها