آیا با کشف تمام ناشناختهها، تاریخ بشر به پایان میرسد؟ دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
بریدههایی از رمان دنیای سوفی (تاریخ فلسفه)
نوشته یاستین گاردر
ندانستن معمولاً گامی است در جهت نوآوری دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
او خود دختری معمولی است. ولی اگر ریشههای تاریخیاش را دریابد، کمی کمتر معمولی خواهد بود. در این کرهی خاکی چند سالی بیش نخواهد زیست. ولی اگر تاریخ بشریت تاریخ حیات خود اوست، وی به تعبیری زنی چند هزار ساله است. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
گوته شاعر آلمانی زمانی گفت: «کسی که از سه هزار سال بهره نگیرد، تنگدست بهسر میبرد.» دلم نمیخواهد تو به چنین وضع اسفناکی بیفتی. هرچه از دستم برآید میکنم که با ریشههای تاریخیات آشنا شوی. این تنها راه آدم شدن است. تنها راه فراتر رفتن از میمون برهنه است. تنها راه جلوگیری از سرگردانی در فضای لایتناهی است. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
هر کس که بداند که نداند از همه داناتر است. سقراط خود گفت: «یکچیز را خوب میدانم، و آن این است که هیچ نمیدانم.» این گفته را به خاطر بسپار، چون، حتی در بین فلاسفه، اعترافیست بسیار نادر. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
فیلسوف واقعی موجود بهکلی دیگریست. فیلسوف میداند که بهراستی خیلی کم میداند. برای همین مدام میکوشد به بصیرت حقیقی دست یابد. سقراط یکی از این آدمهای کمیاب بود. میدانست درباره زندگی و درباره جهان هیچ نمیداند و نکته مهم: ناراحت بود که اینهمه کم میداند. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
سوفسطائیان برای تعلیمات کموبیش موشکافانهی خویش پول میگرفتند، و اینگونه آدمهای سوفسطایی از دیرباز فراوان آمده و رفتهاند. منظورم سیل آموزگاران و خودگماشتگان همهدانی است که به دانش اندک خود خرسندند، یا درباره مطلبی که هیچ نمیدانند به خود میبالند که بسی میدانند. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
فهمیدن همیشه جد و جهد میخواهد. اگر یکی از دوستانت بدون هیچگونه جهدی همهچیز را خوب بداند شاید خیلی از او خوشت نیاید. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
با آنکه مسائل فلسفی مربوط به همهی ماست، همهی ما فیلسوف نمیشویم. بیشتر مردم به دلیلهای گوناگون چنان در چنبر امور روزمرهی زندگی گیر میافتند که شگفتی جهان از یادشان میرود. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
بیانصافی نیست که انسان در قیافهی خود دستی ندارد؟ این قیافه را به او قالب کرده بودند. آدم میتواند دوستانش را خود انتخاب کند، اما انتخاب خودش دست خودش نیست. حتی بشر بودنش هم دست خودش نیست. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
سوفی، دلواپسی من این است که مبادا تو هم مانند بسیاری از مردم چنان تربیت بشوی که جهان را بدیهی بشماری. امور روزمره زندگی، شگفتی جهان را از یادمان میبرد. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
در این دم در جهان بودن، اینجا و آنجا رفتن و در ماجرایی شگفتانگیز شرکتداشتن فوقالعاده نیست. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
آب نه با نیروی شگرف، بلکه با چکیدن مداوم و مستمر سنگ را میساید. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
ولی یک چیز چگونه میتواند ناگهان به چیزی دیگر مبدل شود؟ این را میتوان مسئله تغییر نامید.
گروهی فیلسوف از حدود 500 پیش از میلاد ، در ،مستعمره یونانی الئا درجنوب ایتالیا پیدا شدند. مسئله تغییر مورد توجه این الئائیها بود. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
فیلسوف سوم اهل میلتوس آناکسیمنس بود. وی فکر میکرد منشا تمام چیزها هوا یا بخار است. آناکسیمنس البته با نظریه ی طالس درباره ی آب آشنا بود. اما آب از کجا آمد؟ به نظر آناکسیمنس آب اوای متراکم است. میبینیم وقتی باران میبارد، آب از هوا میتراود ، پس گمان برد ، اگر آب را بیشتر بفشریم خاک میشود، شاید دیده بود چگونه از یخهای آب شده شن و ماسه بیرون میآید. همچنین تصور میکرد آتش هوای رقیق است. بنابراین ، اناکسیمنس نتیجه گرفت ، هوا منشا آب و خاک و آتش است. دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
[فیلسوف دوم] آناکسیمندرس است. که به نظر او جهان ما یکی از هزاران جهانی است که در لاینتناهی به وجود آمده ، در آنجا محو میشود.
شاید میخواست بگوید همه متناهی اند ، چیزی که پیش از آنها و پس از آنها میآید باید نامتناهی باشد، واین ماده اولیه نمیتواند همین آب معمولی باشد… دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
اولین فیلسوفی که میشناسیم طالس است… [او] فکر میکرد ، منشا همه چیزها آب است. منظورش از این حرف چه بود درست معلوم نیست، شاید اعتقاد داشت حیات یکسره از آب پدید میآید و حیات که زایل شد همه چیز باز به آب مبدل میشود… دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
فلاسفه ی اولیه همه عقیده داشتند که اصل کلیه ی تغییرها باید نوعی جوهر خاص اولیه باشد… دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
نامه یکی از آن پاکتهای سفید رنگ کوچک بود. سوفی رفت بالا، اتاق خودش ، پاکت را باز کرد،سه پرسش تازه برابر خود دید:
آیا نوعی جوهر اولیه وجود دارد که همه چیز از آن ساخته شده است؟
آیا آب میتواند شراب شود؟
چگونه ممکن است از آب و خاک قورباغه ی زنده به وجود آید؟ دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
یکی از این نظریه پردازان کسنوفانس بود ، که از حدود 570 پیش از میلاد میزیست. وی گفت ، انسان خدایان را در تصور خود آفریده است ، آدمی گمان میکند خدایان نیز زاده شده اند ومانند ما لباس میپوشند و حرف میزنند ، مردم حبشه فکر میکنند خدایان سیاه اند و بینی پهنی دارند ، در نظر تراکیاییها خدایان چشم آبی و موبورند ، اگر گاوها ، اسبها و شیرها قادر به نقاشی بودند ، لابد خدایان را به شکل گاو و اسب و شیر میکشیدند! دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
این سوفی ، خلاصه اسطوره بود ، ولی مفهوم حقیقی آن چیست؟ داستان را فقط برای تفنن نساخته اند. میخواستند چیزی بگویند. یک تفسیر آن میتواند چنین باشد:
وقتی خشکسالی میشد ، مردم میکوشیدند بفهمند چرا باران نمیبارد ، دلیلش شاید این است که دیوها گرز ثور [یکی از الهههای نروژ] را ربوده اند!
وشاید هم اسطوره درصدد توضیح وبیان فصول سال است: در زمستان طبیعت میمیرد زیرا گرز ثور در سرزمین دیوان است ، ولی در بهار آن یا باز میستاند ، بدین ترتیب اسطوره میکوشد برای چیزی که مردم نمیتوانند بفهمند توجیهی بیافریند… دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
[فیلسوفان] فریاد میزنند:
خانمها ، آقایان ما در فضا ، در وسط زمین و هوا معلق ایم!
ولی کسی این پایینها به آنها اعتنا نمیکنند ، و در بین خود میگویند ، چه مردمان مزاحمی!
وبه صحبتهای همیشگی خود ادامه میدهند: لطفا آن ظرف کره را بده به من. سهام امروز چقدر بالا رفت؟ گوجه فرنگی کیلویی چند است؟ شنیده اید پرنسس دیانا دوباره آبستن است؟ دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
دقیقتر بگویم: با آن که مسائل فلسفی مربوط به همه ی ماست ، همه ی ما فیلسوف نمیشویم. بیشتر مردم به دلیلهای گوناگون چنان در چنبر امور روزمره ی زندگی گیر میافتند که شگفتی جهان از یادشان میرود. (به اعماق موهای خرگوش میخزند ، آنجا داحت میلمند ، وبقیه عمرشان همان جا میمانند.)
اما جهان و هرچه در آن است ، برای کودک تازگی دارد ، او را به شگفت میاندازد. بزرگترها این طور نیستند. اکثر جهان را چیزی عادی میشمارند.
اینحاست که فیلسوفان با دیگران بسیار فرق دارند ، فیلسوف به طور کامل به این جهان خو نمیگیرد. جهان در نظر او همواره کمی نامعقول ، گیج کننده و حتی اسرارآمیز است ، بدین صورت ، فیلسوفان و کودکان وجه مشترک مهمی دارند… میشود گفت فیلسوف ، همچون کودک ، سراسر عمر حساس باقی میماند… دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
شاید هم بهتر باشد کل جهان کائنات را به آن خرگوش سفید تشبیه کرد. ما که در اینجا به سر میبریم شپشکهای ریزی در لابه لای موهای آن خرگوش به حساب میآییم. منتها فیلسوفها سعی دارند از این موهای نازک بالا بروند و مستقیم در چشم شعبده باز بنگرند…
سوفی ، هنوز اینجایی؟ بقیه دارد… دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
بهترین راه نزدیک شدن به فلسفه پرسیدن یکی چند پرسش فلسفی است:
جهان چگونه به وجود آمده است ؟آیا در پس آنچه روی میدهد اراده یا مقصودی نهان است؟آیا پس از مرگ حیات است؟این مسائل را چگونه میتوان پاسخ داد؟و مهمتر از همه ، چگونه باید زیست؟ آدمیان در طول سالها و سدهها این پرسشها را کرده اند. فرهنگی وجود ندارد که نخواسته باشد بداند بشر چیست و جهان از کجا آمد… دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
بسیاری از مردم ، هرکدام یک سرگرمی دارند ، بعضی سکه ی قدیمی یا تمبر خارجی جمع میکنند ، برخی به کاردستی مشغول میشوند ، دیگران در اوقات فراغت به ورزش میپردازند.
گروهی از کتاب خواندن لذت میبرند…
آیا چیزی هست که همه به آن علاقه مند باشیم؟آیا چیزی هست که مربوط به همه - صرفنظر که کی هستند و کجای جهان زندگی میکنند - باشد؟
آری سوفی عزیز ، مطالبی هست که قطعا مورد علاقه همگان است و موضوع بحث دوره آموزشی ما دقیقا همینهاست… دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
در مدرسه به زحمت حواسش را جمع درس آموزگاران کرد. اینها انگار فقط بلد بودند راجع به چیزهای بی اهمیت صحبت کنند ، چرا نمیگفتند انسان چیست؟ یا جهان چیست ؟ و چگونه بوجود آمده است؟
برای نخستین بار احساس کرد آدمها نه تنها در مدرسه بلکه همه جا تنها در فکر چیزهای پیش پا افتاده اند ، حال آن که مسائل ملم که بایست جواب داد زیاد است… دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
در مدرسه آموخته بودند که خدا جهان را آفرید. سوفی کوشید خود را با این فکر دلداری دهد که این احتمالا بهترین راه حل کل مساله است. ولی باز اندیشه ی تازه ای به سرش تاخت. میتوان پذیرفت که خدا فضا را آفرید ، اما خود خدا چی؟ دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
جهان چگونه به وجود آمد؟
هیچ به عقلش نمیرسید. همین قدر میدانست که جهان سیاره کوچکی است در فضا. ولی فضا از کجا آمد؟ دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
سخت کوشید به زنده بودن بیندیشد ، که فراموش کند روزی میمیرد. ولی نمیتوانست.
به محض آنکه به زنده بودن فکر میکرد فکر مردن به ذهنش میآمد ، و برعکس: زیرا زمانی که غرق فکر مرگ بود ، به ارزش زندگی پی میبرد ، مرگ و زندگی دو روی یک سکه بودند که دائم در ذهن میچرخاند… دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
عجیب نیست که نمیدانست کیست؟وبی انصافی نیست که انسان در قیافه ی خود دستی ندارد؟این قیافه را به او قالب کرده بودند. آدم میتواند دوستانش را خود انتخاب کند ، اما انتخاب خودش دست خودش نیست. حتی بشر بودنش هم دست خودش نیست.
بشر چیست؟… دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر
در را بست پاکت را باز کرد ، تکه کاغذی به اندازه ی خود پاکت درون آن بود.
روی آن فقط نوشته بود: تو کیستی؟
همین و بس ، دو کلمه و علامت سوال بزرگی به دنبالش. . دنیای سوفی (تاریخ فلسفه) یاستین گاردر