هر یک از ما مرزی پنهانی درون خودمان داریم، و گذشتن از این مرز دشوارترین کار است، چون هر یک امیدواریم که آن جا خودمان را تنها ببینیم، اما در مییابیم که آن جا بیش از هر وقت دیگر با دیگران همراه ایم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
بریدههایی از رمان گرینگوی پیر
نوشته کارلوس فوئنتس
زندگی مرگ خودش را هم با خودش دارد. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
مهمترین چیز در زندگی آرویو، چگونه زیستن او نبود، چگونه مردنش بود. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
ما همه از آدم ترسو میترسیم، و این را قبول داریم، اما هیچ کس قبول نمیکند که از آدم شجاع بیشتر میترسد، چون پیش همچو آدمی ما ترسو به نظر میآییم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
شجاعت بیش از حد چه در زندگی و چه در مرگ، چیزی استثنایی است. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
وقتی بمیرم، میخواهم رها باشم از تحقیر، نفرت، گناه، یا سوء ظن، میخواهم اختیار دار خود باشم، عقاید خود را داشته باشم گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
مرزی هست که ما فقط شبانه دل گذشتن از آن را داریم. مرز تفاوتهای خودمان با دیگران، مرز نبردهامان با خودمان. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
هر یک از ما مرزی پنهان درون خودمان داریم و گذشتن از این مرز دشوارترین کار است گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
اگر لازم باشد ذهن چند پاره ما عشق را ابداع میکند ، عشق را تصور میکند یا ادای عشق را در میآورد اما بی آن سر نمیکند گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
اینجا بچهها بازی ای دارند که به اش میگویند: جادو بازی. هر کس به تو دست بزند جادویت میکند. باید بی حرکت بمانی تا یکی دیگر بیاید و به ات دست بزند. آن وقت حق داری دوباره حرکت کنی. آدم چه میداند چه قدر طول میکشد تا یکی دیگر بیاید و لمسش کند ؟ گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
اگر این قدر دلت میخواهد به چیزی برگردی ، حتماً داری از آن فرار میکنی گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
چرا ما از یک سرباز شجاع یا یک مامور آتش نشانی قدردانی میکنیم و از آدمی که به جا و به موقع خودکشی کرده نه؟ گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
چه میشد اگر این جسد بهناگاه برمیجست و به ما ثابت میکرد که دیری است مردهایم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
اما انگار آمریکاییها جایی که برای منافع خودشان زرنگی نشان نمیدهند، پاک خنگ میشوند. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
تیربار برای روز و بوسه برای شب. مگر مرد کجا خودش را نشان میدهد؟ توی میدان یا رختخواب، نه توی انتخابات. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
شاید همهی ما سعی میکنیم شریف باشیم. این سرگرمی ملیمان است. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
زبان به ما رخصت دیدن میدهد. بدون کلمات ما کوریم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
میترسم که عاشقت شوم گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
میخواهم جنازهای خوشقیافه باشم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
ناچار نبودی تنها باشی، چون از همان لحظهای که تو را دیدم، زندگی دومی برای خودت داشتهای بیآنکه بدانی در هزاران ذرهی احساس و در رویاهای من عزیز بودهای گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
پس آنکه تنها و گرسنه بود تو بودی گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
من از دنیایی که پر از طرفداران جیغجیغوی حق رای زنان باشد میترسم گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
محکمترین بهانه برای دوست داشتن کدام است؟ گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
تنهاییْ غیبت زمان است. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
دستورالعملی ساده برای آنکه سرباز خوبی باشید: همیشه سعی کنید خود را به کشتن بدهید. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
من از تو میپرسم کدام مهمتر است، طرز زندگی ما یا طرز مردنمان؟ گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
تنها راه نجات از فساد، جوانمرگی است. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
ما تا ابد گرفتار این مشغلهایم که هرکس را که رنگ پوستش متفاوت است بکشیم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
خدا به شیطان احتیاج دارد و گل به کود گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
بهزوجهای عاشق سفارش میکردم که وقت معاشقه همدیگر را گاز بگیرند! بله، گاز، مثل حیوانات همدیگر را بخورند… گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
چه کسی ژنرالم کرد؟ بهتان میگویم چه کسی؟ بدبختی مرا ژنرال کرد. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
مرگ چیزی نیست مگر ابطال قوانین طبیعت گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
مرزی هست که ما فقط شبانه دلِ گذشتن از آن را داریم؛ مرز تفاوتهای خودمان با دیگران، مرز نبردهامان با خودمان گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
دلش میخواست ما بکشیمش، ما مکزیکیها گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس