قبل از آن که دوباره زاده شوی، باید بمیری… آئورا کارلوس فوئنتس
کارلوس فوئنتس
هر یک از ما مرزی پنهانی درون خودمان داریم، و گذشتن از این مرز دشوارترین کار است، چون هر یک امیدواریم که آن جا خودمان را تنها ببینیم، اما در مییابیم که آن جا بیش از هر وقت دیگر با دیگران همراه ایم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
زندگی مرگ خودش را هم با خودش دارد. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
مهمترین چیز در زندگی آرویو، چگونه زیستن او نبود، چگونه مردنش بود. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
ما همه از آدم ترسو میترسیم، و این را قبول داریم، اما هیچ کس قبول نمیکند که از آدم شجاع بیشتر میترسد، چون پیش همچو آدمی ما ترسو به نظر میآییم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
شجاعت بیش از حد چه در زندگی و چه در مرگ، چیزی استثنایی است. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
وقتی بمیرم، میخواهم رها باشم از تحقیر، نفرت، گناه، یا سوء ظن، میخواهم اختیار دار خود باشم، عقاید خود را داشته باشم گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
مرزی هست که ما فقط شبانه دل گذشتن از آن را داریم. مرز تفاوتهای خودمان با دیگران، مرز نبردهامان با خودمان. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
هر یک از ما مرزی پنهان درون خودمان داریم و گذشتن از این مرز دشوارترین کار است گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
اگر لازم باشد ذهن چند پاره ما عشق را ابداع میکند ، عشق را تصور میکند یا ادای عشق را در میآورد اما بی آن سر نمیکند گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
اینجا بچهها بازی ای دارند که به اش میگویند: جادو بازی. هر کس به تو دست بزند جادویت میکند. باید بی حرکت بمانی تا یکی دیگر بیاید و به ات دست بزند. آن وقت حق داری دوباره حرکت کنی. آدم چه میداند چه قدر طول میکشد تا یکی دیگر بیاید و لمسش کند ؟ گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
اگر این قدر دلت میخواهد به چیزی برگردی ، حتماً داری از آن فرار میکنی گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
چرا ما از یک سرباز شجاع یا یک مامور آتش نشانی قدردانی میکنیم و از آدمی که به جا و به موقع خودکشی کرده نه؟ گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
نیچه راجع به زنها چه میگوید؟ میگوید مردها از زنهای عاشق میترسند، چون قادرند دست به هر کاری بزنند و هر چیزی را در راه عشقشان فدا کنند، چون فقط عشقشان برایشان مهم است و سایر چیزها از نظرشان بیارزش. برای همین هم زن خطرناکترین موجود دنیاست. سر هیدرا کارلوس فوئنتس
همهی نظامها، با هر ایدوئولوژی، بیعدالتی خودشان را پدید میآورند، انگار شرارت بهای هستی است، اما نمیشود از ترس شرارت جلو هستی را گرفت. سر هیدرا کارلوس فوئنتس
تمام راز جوامع مدرن درست همین است: اکثریت را متقاعد میکند که چیزی دارند، حال آنکه هیچچیز ندارند، چون اقلیتی مطلقاً محدود همهچیز را صاحب شدهاند. سر هیدرا کارلوس فوئنتس
هراس جهانشمول است، اما عدالت نه. و هر تشکیلات اطلاعاتی، هر قدر هم که بخواهد به آرمانهای عدالتطلبانهاش وفادار بماند، در اثر وسایلی که به آنها توسل میجوید، که جز عوامل ایجاد هراس نیستند، به فساد و تباهی کشیده میشود، و به جای آنکه در خدمت عدالت قرار گیرد، که هدف و مقصود اولیهاش بوده، برده و عامل سرکوب میشود. سر هیدرا کارلوس فوئنتس
بدان و مطمئن باش که همیشه در اشتباهی، چون پشت هر کدام از اسمهای شوریدگی یک واقعیت گنگ و مبهم، سیاسی یا شخصی - مهم نیست کدامش - وجود دارد که کسی نمیتواند اسمش را به زبان بیاورد و مجبورت میکند به حق یا ناحق - فرقی نمیکند کدام - با لباس مبدل عمل چیزی را بپوشانی که جز شوریدگی، تشنگی، رنج، تمنا، عشقی که از نفرت تغذیه میکند یا نفرتی که از عشق تغذیه میکند نیست. خیال میکنی گرفتار ذهنیت شدی؟ نه، داری عینیت را تقویت میکنی؛ درست مثل رمان، که آخرسرش کلمات وارونهی چیزی را که میخواهند میرسانند. سر هیدرا کارلوس فوئنتس
خاورمیانه جغرافیای شورانگیزی است. کافی است پایت به آن برسد تا در شوریدگیها و حتی خشونتش سهیم شوی. اما خشونت غربِ متجدد با انواع دیگر خشونت فرق میکند، چون خودانگیخته نیست. بلکه دقیقا برنامه ریزی شده است. استعمار غرب این خشونت را به خاورمیانه کشاند و پروژه صهیونیستی ادامهاش داد. خشونتهای فلسطینیها چیز دیگری است: یک شوریدگی. و شوریدگی آتشی است که در جا شعله میکشد و درجا خاموش میشود؛ طرح نیست، بلکه تجربهای است آنی که باید زندگیاش کرد، و پیوندش با دین و تمام پیامدهایش جداییناپذیر است. در عوض، صهیونیسم یک برنامه است که الزاماً از دین جدا میشود تا با طرح غیردینی غرب، که در خشونتش سهیم است، سازگاری پیدا کند. سر هیدرا کارلوس فوئنتس
رسیدن به آستانهی جنگ یک شوک ضروری است برای اینکه صلح مسلح پانزده یا بیست سال دیگر دوام پیدا کند، به قدر یک نسل. خطر واقعی موقعی است که صلح، در اثر فقدان بحرانهای ادواری که به او زندگی تازه میبخشند دچار پوسیدگی شود. آنوقت است که قدم به قلمرو قضا و قدر، سردرگمی و تصادف میگذاریم. بحرانی که درست آماده شده باشد انعطافپذیر است و میشود به دلخواه تغییرش داد. سر هیدرا کارلوس فوئنتس
وقتی جوان بودیم، خیال میکردیم پاکی ما را از شرارت نجات میدهد. خبر نداشتیم ممکن است شرارتی در پاکی وجود داشته باشد که از پاکی شرارت تغذیه کند. سر هیدرا کارلوس فوئنتس
آنها میخواهند ما تنها باشیم، آقای مونترو. چون به ما میگویند انزوا تنها راه رسیدن به قداست است. فراموش میکنند که وسوسه در انزوا خیلی قویتر میشود…! آئورا کارلوس فوئنتس
تلاش برای فراموش کردن در واقع تلاش برای به یاد آوردن است. پوست انداختن کارلوس فوئنتس
این حرف که آدمها هرچه بیشتر همدیگر را بشناسند بیشتر همدیگر را دوست دارند از آن دروعهای بزرگ است. یک دروغ ابلهانه و پر طمطراق. چیزی که آدم دوست دارد آن ناشناخته است. چیزی که هنوز مالکش نشده. شاید هم این که آدم وقتی چیزی را شناخت دیگر دوستش ندارد برای سلامت عقل لازم باشد. چون اگر ما همدیگر را دوست داشته باشیم و همدیگر را بشناسیم و باز هم به دوست داشتن ادامه بدهیم، همه مان عقلمان را از دست میدهیم. پوست انداختن کارلوس فوئنتس
عشق چیزی است میان دو نفر و فقط دو نفر ، حتی اگر بی رمق باشد ، تظاهر باشد ، بی معنی و پوچ باشد. عشقی که دیگران درش شریک بشوند عشق نیست. عشق فقط برای عشاق وجود دارد. پوست انداختن کارلوس فوئنتس
توی مکزیک همه چیز به شکل هرم است. سیاست، اقتصاد، عشق، فرهنگ. تو ناچاری پات را روی آن حرامزاده بدبختی بگذاری که زیر توست و بگذاری که آن مادر به خطای بالایی پاش را روی تو بگذارد. بده و بستان. و آن آدمی که بالاست همیشه مشکل را برای این پایینی حل میکند، تا برسد به آن پدر والاجاهی که بالای همه است و اسم جامعه را روی خودش گذاشته. ما همه مان صورتهای بدلی داریم، وقتی به پایین نگاه میکنیم یک صورت، وقتی به بالا نگاه میکنیم یک صورت دیگر… پوست انداختن کارلوس فوئنتس
مردم برای نجات خودشان به هر کاری حتی خودکشی دست میزنند. کنستانسیا کارلوس فوئنتس
چه میشد اگر این جسد بهناگاه برمیجست و به ما ثابت میکرد که دیری است مردهایم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
اما انگار آمریکاییها جایی که برای منافع خودشان زرنگی نشان نمیدهند، پاک خنگ میشوند. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
تیربار برای روز و بوسه برای شب. مگر مرد کجا خودش را نشان میدهد؟ توی میدان یا رختخواب، نه توی انتخابات. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
شاید همهی ما سعی میکنیم شریف باشیم. این سرگرمی ملیمان است. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
زبان به ما رخصت دیدن میدهد. بدون کلمات ما کوریم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
میترسم که عاشقت شوم گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
میخواهم جنازهای خوشقیافه باشم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
ناچار نبودی تنها باشی، چون از همان لحظهای که تو را دیدم، زندگی دومی برای خودت داشتهای بیآنکه بدانی در هزاران ذرهی احساس و در رویاهای من عزیز بودهای گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
پس آنکه تنها و گرسنه بود تو بودی گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
من از دنیایی که پر از طرفداران جیغجیغوی حق رای زنان باشد میترسم گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
محکمترین بهانه برای دوست داشتن کدام است؟ گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
تنهاییْ غیبت زمان است. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
دستورالعملی ساده برای آنکه سرباز خوبی باشید: همیشه سعی کنید خود را به کشتن بدهید. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
من از تو میپرسم کدام مهمتر است، طرز زندگی ما یا طرز مردنمان؟ گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
تنها راه نجات از فساد، جوانمرگی است. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
ما تا ابد گرفتار این مشغلهایم که هرکس را که رنگ پوستش متفاوت است بکشیم. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
خدا به شیطان احتیاج دارد و گل به کود گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
بهزوجهای عاشق سفارش میکردم که وقت معاشقه همدیگر را گاز بگیرند! بله، گاز، مثل حیوانات همدیگر را بخورند… گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
چه کسی ژنرالم کرد؟ بهتان میگویم چه کسی؟ بدبختی مرا ژنرال کرد. گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
مرگ چیزی نیست مگر ابطال قوانین طبیعت گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
مرزی هست که ما فقط شبانه دلِ گذشتن از آن را داریم؛ مرز تفاوتهای خودمان با دیگران، مرز نبردهامان با خودمان گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
دلش میخواست ما بکشیمش، ما مکزیکیها گرینگوی پیر کارلوس فوئنتس
هر چیزی به ما نارو میزند: جسم یک علامت میدهد و حالت چهره یک چیز دیگر نشان میدهد؛ کلمات ضد خودشان میشوند؛ ذهن بهمان کلک میزند؛ مرگ مرگ را اغفال میکند… حواستان باشد زندانی لاسلوماس کارلوس فوئنتس
مالکیت خصوصی اشکالی ندارد رفیق، بهشرطی که ما را هم شریک کنی! زندانی لاسلوماس کارلوس فوئنتس
جذاب بودن یعنی اینکه غمگین و مفلوک باشی و پروست بخوانی زندانی لاسلوماس کارلوس فوئنتس
شراب این خانه تا بخواهی گیراست، اما مستیاش دوامی ندارد. زندانی لاسلوماس کارلوس فوئنتس
هر سربازی ممکن است روزی ژنرال شود. زندانی لاسلوماس کارلوس فوئنتس
سکوت هم میتواند مایهی قدرت شود. زندانی لاسلوماس کارلوس فوئنتس
همان وقت فهمیدم اطلاعات سرچشمه قدرت است، اما مهم این است که راه استفاده از آن را بدانی زندانی لاسلوماس کارلوس فوئنتس
آدم، مبتذل و راضی باشد بهتر است تا مفلوک و فرهیخته. زندانی لاسلوماس کارلوس فوئنتس
اکنون میدانی چرا آئورا در این خانه زندگی میکند: برای آنکه توهم جوانی و زیبایی را در این پیرزن مفلوک دیوانه همیشگی کند. آئورا، همچون آینهای، همچون شمایلی دیگر بر آن دیوار، با ردیف ردیف نذر و نیاز، قلبهای درون محفظهها قدیسان و شیاطین خیالیاش، در این خانه اسیر شده است. آئورا کارلوس فوئنتس
آنها میخواهند ما تنها باشیم، آقای مونترو. چون به ما میگویند انزوا تنها راه رسیدن به قداست است. فراموش میکنند که وسوسه در انزوا خیلی قویتر میشود. آئورا کارلوس فوئنتس
اگر آئورا در پی کمک تو باشد، به اتاقت میآید. پس به اتاق خود میروی، دستنوشتههای زرد رنگ و یادداشتهای خود را از یاد میبری و تنها به زیبایی آئورایت میاندیشی. چندان که بیشتر به او فکر میکنی، بیشتر از آن خویشش میکنی، تنها نه به خاطر زیبایی او و تمنای تو، بلکه نیز از آن رو که میخواهی برهانیش، زمینهای اخلاقی برای تمنای خود یافتهای و احساس بیگناهی و خشنودی از خود داری. آئورا کارلوس فوئنتس
یک مدتی که میگذرد و آدم زندگی خودش ته میکشد، فقط به وساطتت زندگی دیگران زندگی میکند. کنستانسیا کارلوس فوئنتس