بریده‌هایی از رمان میوه خارجی

نوشته جوجو مویز

زندگی لب دریا عالی است. همیشه صدایش را می‌شنوی،بویش را حس می‌کنی،لب ساحل قدم می‌زنی و می‌توانی قوس زمین راببینی…به دریا نگاه کنی و ببینی که توی دریا چه چیزهایی در جریان است که تو هرگز نخواهی دید،یا اصلا چیزی ازش می‌دانی. یک چیز اسرار آمیز بزرگی درست پشت در خانه تان است. میوه خارجی جوجو مویز
نکته ای در خصوص شکست و جدایی وجود دارد که روانشناسان هرگز به شما نمی‌گویند: شما فردی را از دست داده اید که معمولا هر چیز و ناچیزی را که در طول روز دیدید و شنیدید، برایش تعریف می‌کردید. موضوع هایی که آن قدر جذابیت ندارند که گوشی تلفن را بردارید و به دوست و آشنا زنگ بزنید، بلکه چیزهایی هستند که فقط می‌خواهید اظهار نظری در موردشان بکنید. میوه خارجی جوجو مویز
بعضی روزها فکر میکرد شاید زندگی هرگز چنین نبوده است؛ مثل وقتی که آدم خاطرات تابستان‌های دوران کودکی اش را به خاطر می‌آورد، آنها را گرم و بی پایان می‌بیند، شاید عشقی را به خاطر می‌آورد که هرگز نبوده یا شور و حالی که هرگز وجود نداشته است. میوه خارجی جوجو مویز
قد دامن فرانسیس، با طرح چاپی درخت بید، تقریبا تا قوزک پایش بود و به طرز غیرعادی از مد افتاده به نظر می‌رسید. لوتی یکباره به خود آمد و دید که دارد سر تا پای زن را ورانداز می‌کند: کفشش مدل دوران ادوارد بود، گردن بند بلندش مهره‌های گرد کهربایی داشت.
لوتی با لحن شادی زیر لب گفت:
-سنت شکن!
میوه خارجی جوجو مویز
بعضی روزها فکر میکرد شاید زندگی هرگز چنین نبوده است؛ مثل وقتی که آدم خاطرات تابستان‌های دوران کودکی اش را به خاطر می‌آورد، آنها را گرم و بی پایان می‌بیند، شاید عشقی را به خاطر می‌آورد که هرگز نبوده یا شور و حالی که هرگز وجود نداشته است. میوه خارجی جوجو مویز