sadaf_mz
صدف مظفری
آخرین فعالیتها
-
برای نامه به کودکی که هرگز زاده نشد نوشت :
زندگی به راستی بسیار عجیب است. زخمها با سرعت جنونآسایی التیام مییابند و اگر جای زخمها باقی نماند، متوجه نمیشویم که از محل آنها روزی خون جاری شده است.
-
برای نامه به کودکی که هرگز زاده نشد نوشت :
مشکل در زاییدن هرچه بیشتر افراد نیست، بلکه در این است که برای آنها که اکنون زاده شدهاند، زندگی حتی الامکان بهتری فراهم کنیم.
-
برای نامه به کودکی که هرگز زاده نشد نوشت :
این وظیفه ما نیست که از قبل تشخیص دهیم که کودک ناقص خواهد بود یا نه. هومر کور بود و لئوپاردی، گوژبشت. اگر اسپارتیها آنها را از فرار صخره به زیر میافکندند، اگر مادرانشان از نگهداری آنها خسته میشدند، انسانیت امروز بسیار فقیر میبود. من قبول ندارم که یک قهرمان المپیک پرارزشتر از یک شاعر عاجز است.
-
از ماهی سیاه کوچولو :
من میخواهم بدانم که راستی راستی زندگی یعنی اینکه توی یک تکه جا هی بروی و برگردی تا پیر شوی و دیگر هیچ، یا اینکه طور دیگری هم توی دنیا میشود زندگی کرد؟ (...)
-
از بادبادکباز :
بابا همیشه میگفت حتی نباید آدمهای بد را آزار داد. چون آنها راه بهتری نمیشناسند و چون که آدمهای بد هم گاهی خوب میشوند. (...)
-
از قصه جزیره ناشناخته :
حقیقتا که سرنوشت معمولا با ما اینگونه رفتار میکند. درست پشت سر ماست، درست در لحظه ای که ما تازه شروع به گله کردن از سرنوشت خود کردهایم، او دستش را برای کمک کردن پشت سر ما گذاشته است و همین برای ما کافیست. (...)
-
از بادبادکباز :
بچهها که کتابچههای رنگی نیستند، نمیشه اونارو با رنگهای دلخواه پر کرد. (...)
-
از بادبادکباز :
خداوند استعداد خاصی به تو ارزانی داشته. حالا این وظیفه توست که این استعداد را بپرورانی. چون کسی که استعداد خدادش را هدر میدهد، گوساله ای بیش نیست. (...)