انگلیسیها که به طور مثال آدمهایی بسیار غیرعادیتر از دیگران هستند و نیز همهی آدمهای سرشناس ثروتمند اصطلاح «دیگران چه خواهد گفت» را مسخره میکنند وبه خاطر هیچکس ناراحتی به خود راه نمیدهند. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
بریدههایی از رمان جنایت و مکافات
نوشته فئودور داستایوفسکی
روسها آدمهای بزرگواری هستند، خوش قلباند، دارای روحی به عظمت کشورشان و در عین حال گرایش زیادی به خیالپردازی و هرج و مرج دارند. اما این بدبختی بزرگی است که آدم روحی شریف و بزرگوار داشته باشد، اما نابغه نباشد. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
هوشمندی و حسادت دو چیز متضادند. از طرفی اگر کسی بخواهد بیطرفانه در مورد فردی دیگر قضاوت کند، باید افکار و عقایدی را که در گذشته داشته کنار بگذارد و عادتی هم که آدم از همنشینی با کسی که شریک زندگیاش است به دست آورده، ترک کند. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
قدرت به کسی داده میشود که جرئت کند خم شود و آن را بردارد. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
اگر آدم بخواهد منتظر بماند که همهی مردم هوشمند شوند، امکان دارد کلی وقتش تلف شود. بعد توانستم خودم را متقاعد کنم که آن روز هرگز فرانخواهد رسید، آدمها نمیتوانند تغییر کنند، هیچکس هم قادر به تغییر دادنشان نیست. تلاش در این راه وقت تلف کردن است… کسی که دارای نیروی اراده و قدرت روحی است، به آسانی میتواند فروانروای تودهی مردم شود. هر کس از همه جسورتر باشد، همیشه حق با اوست. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
طبیعت یک آینه است، شفافترین آینهها، کافی است آدم به آن نگاه کند. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
روح به نظر من چیز شگفتانگیزی است، درستتر بگوییم، زینت طبیعت است، تسلایی در زندگی. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
چرا آدم نباید گاهی هم بینزاکت و پست باشد، آن هم در کشوری که به این آسانی و راحتی با آدم رفتار میکنند و این امر خیلی هم طبیعی تلقی میشود. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
رنج و درد از آدمی بلندطبع و هوشمند بودن و قلبی بزرگ داشتن سرچشمه میگیرند و جداشدنی نیستند. مردان بزرگ واقعی به نظر من روی زمین اندوه عظیمی را احساس میکنند. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
خوشبخت کسانی که چیزی ندارند که در اتاق در بسته پنهانش کنند. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
آدم همیشه میتواند اشتباه کند. وانگهی اشتباه آدم را به حقیقت میرساند. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
کجا خواندم که یک محکوم به مرگ، یک ساعت پیش از اجرای حکم گفته بود، اگر قرار بود روی قلهی کوهی زندگی کنم، یا روی صخرهای نوکتیز که سطح کوچکی روی آن باشد، به اندازهی گذاشتن پاها، سکوی کوچکی که همه سویش پرتگاه باشد، میان اقیانوسی بیپایان، در ظلمتی ابدی، در تنهایی مطلق، در معرض طوفانهای دائمی، و اگر قرار باشد برای همهی عمر، برای هزار سال، تا ابد روی یک متر جا بمانم، آن را به مردن ترجیح میدهم؟ زندهماندن، زندگی کردن، به هر شکلی شده… پروردگارا، آخ که چقدر حقیقت دارد! انسان موجود پستی است… و از آن پستتر کسی که این پست بودن را سرزنش میکند. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
تقریبا هر جنایتکاری، در حین جنایت دستخوش نوعی ضعف اراده و فکر میگردد. یعنی درست هنگامی که بیش از هر چیز احتیاج به تعقل و احتیاط است، اراده و فکر روشن جای خود را بهنوعی حماقت و سبکسری عجیب بچگانهای میدهد! جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
زیرکترین اشخاص را باید سر آسانترین چیزها گیر انداخت! جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
مگر من پیرزن را کشتم؟ من خودم را کشتم، نه پیرزن را! با این کار پدر خودم را برای همیشه درآوردم! … اما پیرزن را شیطان کشت، نه من! جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
اگر دیگران نفهم هستند و من یقین میدانم که نفهمند، پس چرا خودم نمیخواهم عاقلتر شوم. بعد دانستم که اگر منتظر شوم تا همه عاقل شوند، خیلی وقت لازم است… بعد نیز دانستم که چنین چیزی هرگز نخواهد شد، مردم تغییر نخواهند کرد و کسی آنها را تغییر نخواهد داد و نمیارزد که انسان سعی بیهوده کند! بله، همین طور است! این قانون آنهاست… قانون است! همین طور است! و من اکنون میدانم ، کسی که از لحاظ عقلی و روحی محکم و قوی باشد، آن کس بر آنها مسلط خواهد بود! کسی که جسارت زیاد داشته باشد، آن کس در نظر آنان حق خواهد داشت. آن کس که امور مهم را نادیده بگیرد و بر آن تف بیندازد، او قانونگذار آنان است. کسی که بیشتر از همه جرات کند، او بیش از هر کس دیگری حق دارد! تا به حال چنین بوده است و بعدها نیز چنین خواهد بود. باید کور بود که اینها را ندید! جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
آن کسی که وجدان دارد اگر بهاشتباه خود پی برد، رنج میکشد. این خود بیش از اعمال شاقه برایش مجازات است. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
جنایت؟ کدام جنایت؟ اینکه شپش پلید مضری را، یعنی پیرزن نزولخواری را که به درد هیچ کس نمیخورد و از کشتنش چهل گناه بخشوده میشود، نابود کردهام، آدمی را که شیره نیازمندان را کشیده بود، این جنایت است؟ جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
همه قاتل اند؛ همیشه زمین جاری از خون بوده. روی زمین کسانی که قتل میکنند بعدها صاحبِ بزرگترین افتخارها شدند. من فقط میخواستم به مردم خوبی کنم. کشتن یک پیرزنِ رباخوار و از بین بردن یک حشرهی کثیف، کجایش جنایت است؟! جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
هر کس باید بتواند به جایی پناه آورد، چون مواردی پیش میآید که حتما لازم است انسان بتواند به یکجا، به هر کجا که باشد برود. . جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
افراد غریق اگر بتوانند، حتی خود را به یک پر کاه هم آویزان میکنند. در آن حالت افراد کاملا از غریزه پیروی میکنند. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
همه این عادت را دارند، درحالی که به معجزه معتقدند، جرات نمیکنند به آن اعتراف کنند! جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
یک فرد بیمار به واسطه ی نزدیک تراحساس کردن مرگ، بیش از یک فرد سالم به وجود جهانی دیگر میاندیشد. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
جامعه از دو دسته مردم تشکیل شده: دسته ی اول مردم عادی و مطیع قانون هستند که همیشه زمان حال را در نظر میگیرند و صرفا وسیله ای هستند که ماموریت آنها تولید موجوداتی شبیه خودشان است تا وضع موجود و قوانین فعلی را حفظ کنند. دسته ی دوم مردمانی سرکش و قانون شکنی هستند که صاحبان آینده اند انها با زیر پا گذاشتن قوانین قدیمی و گذشتن از وضع موجود جهان را به حرکت در میاورند و به سوی مقصدشان رهبری میکنند. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
توده ی ملت، افرادی را که قوانین گذشته را زیر پا میگذارند و تلاش میکنند قوانین تازه ای وضع کنند را محکوم میسازد و آنها را به دار میآویزد و به این وسیله نقش ذاتی و محافظه کارانه ی خود را در جامعه ایفا میکند. البته زمانی هم فرا میرسد که همین توده ی ملت برای محکومین مجسمه ساخته ، برای آنها مراسم بزرگداشت برگذار میکند. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
می گویند چند درصد از دختران سالیانه باید به این وضع گرفتار شوند. این حق بیمه اجتماع است، لابد این حق بیمه را به شیطان میدهند تا بقیه راحت باشند و در امنیت زندگی کنند. چند درصد… عجب کلمات زیبایی دارند. این کلمه جنبه علمی دارد و روی مردم زود اثر میکند. هنگامی که گفته شود چند درصد، دیگر کار تمام است. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
آقا، فقر و نداری، عیب نیست البته شرابخواری و میگساری هم درست و امتیاز به حساب نمیآید. اما درماندگی و فلاکت عیب است. در فقر انسان میتواند با شرافت به زندگی خود ادامه دهد و با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارد ولی در درماندگی و فلاکت همه چیز انسان از بین میرود و جامعه، انسان را مثل زباله جارو میکند و دور میاندازد. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
می دانم که اگر در مورد کسی قضاوت نادرستی بکنم، دنیا تمام تلاشش را خواهد کرد تا مرا در شرایط او قرار دهد و به من ثابت کند که در تاریکی، همه ی ما شبیه همدیگر هستیم. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی
محکوم به مرگی یک ساعت پیش از مرگ میگوید یا میاندیشد که اگر مجبور میشد بر فراز بلندی یا صخره ای زندگی کند که آنقدر باریک باشد که فقط دو پایش در آن جا بگیرد و در اطرافش پرتگاهها ، اقیانوس و سیاهی ابدی، تنهایی ابدی و توفان ابدی باشد و به این وضع ناگزیر باشد در آن یک ضرع فضا تمام عمر هزار سال، برای ابد بایستد؛ باز هم ترجیح میداد زنده بماند تا اینکه فورا بمیرد! فقط زیستن، زیستن و زیستن _ هر طور که باشد، اما زنده ماندن و زیستن. عجب حقیقتی… خداوندا! چه حقیقتی! چه پست است انسان… اما کسی که او را به این سبب پست میخواند خودش پست است. جنایت و مکافات فئودور داستایوفسکی