NARGESGOL

۵۵ نقل قول
از ۳۶ رمان و ۲۷ نویسنده
کشف کرده بودم که در خوشبختی چقدر خودپرستی وجود دارد. خوشبختی با جدایی سر می‌کند ،از حصارها ،از کرکره‌های بسته و از فراموش کردن دیگران ساخته شده است. خوشبختی بنا را بر این می‌گذارد که فرد از دیدن دنیا به گونه ای که به راستی هست سرباز می‌زند. به خاطر همین عشق را بر خوشبختی ترجیح می‌دهم. می‌بایست عشق به کسانی را حفظ کنم که نه به قدر کافی زیبا بوده اند ،نه به قدر کافی سرگرم کننده و نه به قدر کافی جالب که به طور طبیعی توجه دیگران را جلب کند ،عشق به افراد دوست نداشتنی را… انجیل‌های من اریک امانوئل اشمیت
وقتی در یک مهمانی هستی،سرگرم رقصیدنی. شاید یک رقص آرام باشد و با کسی می‌رقصی که واقعاً دلت می‌خواهد با او باشی و انگار بقیه ی افراد حاضر در سالن غیب شان می‌زند در حالی که این طور نیست. فقط این نیست. هیچ کس برای تو نصف او هم ارزش ندارد.
اما ،خب مردم همه جا هستند. آن‌ها دست از سرت برنمی دارند. داد می‌زنند و می‌لولند و کارهای احمقانه می‌کنند فقط برای اینکه نظر تورا جلب کنند: چه طور می‌توانی در چنین وضعیتی راحت باشی ؟ می‌توانی کارهای بهتری هم انجام بدهی. این طرف راببین!
این‌ها شبیه حرف هایی هست که آن‌ها در هر حال می‌گویند ،این جوری ناامید می‌شوی و حتی نمی‌توانی با آن جوان آرام برقصی. می فهمی چه می‌گویم ؟
شبانه‌ها (5 داستان موسیقی و شب) کازوئو ایشی‌گورو
من ریاضی را دوست دارم چون امن است چون امن است. من ریاضی دوست دارم چون این کار یعنی حل مسئله ها، و این مسئله‌ها مشکل و جالب هستند ،اما همیشه در پایان جواب سرراستی وجود دارد. و منظورش این بود که ریاضی مثل زندگی نیست چون در آخر هیچ جواب سرراستی وجود ندارد! حادثه‌ای عجیب برای سگی در شب مارک هادون
روی ترازو به عقربه ای نگاه کرد که زیر پاهایش تا کنار عدد 49 رفته بود و این یعنی اینکه اگر طاهر به دنیا نیامده بود و یا همان لحظه می‌مرد و کسی جسدش را می‌سوزاند ، زمین 49 کیلو سبک‌تر ، می‌توانست خورشید را دور بزند. یوزپلنگانی که با من دویده‌اند بیژن نجدی
یاد پدر افتادم که می‌گفت: نه با کسی بحث کن ، نه از کسی انتقاد کن. هرکی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدم‌ها عقیده ات را که می‌پرسند ،نظرت را نمی‌خواهند. می‌خواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم‌ها بی فایده است. چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم زویا پیرزاد
هستی می‌خواهم بدانم که خدا این شانه‌ها را برای چه به تو داد ؟
_که بار زندگی را به دوش بکشم.
نه دختر برای انکه بالا بیندازی… سخت نگیر ،یک کار بگویم می‌کنی ؟
_بگو
وقتی تنها هستی بلند بلند بخند،کم کم خندیدن را یاد می‌گیری!
جزیره سرگردانی سیمین دانشور
معصوم بودن دو احساس متضاد به تو می‌دهد ،گاه احساس پوچی و ناتوانی می‌کنی ،درست مثل خرگوش تنها در میان یک عالم گرگ،اما گاهی هم احساس می‌کنی با همه ی تفاوت‌ها چقدر خوب که پاک مانده ای و بعد از خودت راضی می‌شوی که به زیبایی جهان افزوده ای. آخرین انار دنیا بختیار علی
وقتی زن پی شوهر می‌گرده مجبوره خودش رو زیبا و جذاب نشون بده و با نگاه‌های معنی دار و حرفای بی سر وته قاپ مرد رو بدزده! این نه افتخاری داره،نه هیچ نشونی از صداقت توش هست! یکی از دوستای انگلیسی من برام تعریف کرده که زن‌های اروپایی چه جوری شوهر پیدا می‌کنن…به نظر من کار خسته کننده و احمقانه ییه!
زن‌ها واسه این که به دل مردا بشینن مجبور می‌شن خودشون رو بهتر از اون چیزی که هستن نشون بدن و وقتی نظر طرف رو جلب می‌کنن به همین روش کلاه بردارانه ادامه می‌دن تا به چنگش بیارن و بعد از تحمل این همه دردسر ازدواج می‌کنن…
ولی بعد از ازدواج دیگه دل و دماغ نقش بازی کردن رو ندارن و این جاس که گند کار در میاد و ازدواج به طلاق ختم می‌شه…واقعا همین جوریه که من شنیدم؟
جنس ضعیف (گزارشی از وضعیت زنان جهان) اوریانا فالاچی
چوپان با خود فکر کرد: همه ی این حوادث بین طلوع و غروب همین خورشید…
و دلش به حال خودش سوخت. چون گاهی در زمانی به کوتاهی یک فریاد ساده،همه چیز در زندگی زیر و رو می‌شود؛پیش از آنکه آدم بتواند خود را به آن عادت دهد.
از گریه کردن شرم داشت. هرگز جلوی گوسفندانش گریه نکرده بود. با این حال بازار خالی بود و او دور از سرزمین مادریش.
گریه کرد. چون خدا عادل نبود و به کسانی که به رویاهای خود باور داشتند،چنین پاداش می‌داد.
کیمیاگر پائولو کوئیلو
او گفت: گمانم این درست است که همه بعضی وقت‌ها می‌بازند ،اما من هرگز نباخته ام! سرانجام کسی راز موفقیتش را پرسید ؛او توضیح داد: هیچ گاه در پی شکست مردی که با او می‌جنگم برنمی آیم ،می گردم که اعتماد به نفس را بشکنم. ذهنی که مشکل شک دارد نمی‌تواند خود را بر روی پیروزی متمرکز کند. دو مرد باهم برابرند-برابر واقعی - به شرط آنکه اعتماد به نفسشان برابر باشند! خاطرات 1 گیشا آرتور گلدن