هلیکوپترها را نمیشود بدون فولاد ساخت- تراژدی را هم نمیشود بدون عدم ثبات اجتماعی ساخت. دنیای قشنگ نو آلدوس هاکسلی
#تراژدی (۱۷ نقل قول پیدا شد)
مخمصهٔ زندگی بسیار غمانگیز است. تقریباً بهقطع و یقین در شرایطی خواهیم مرد که بسیاری از توانهای بالقوهٔ خود را رشد ندادهایم. بسیاری کارها که میتوانستید انجام دهید، کشف نشده میمانند. چه بسا در زیر خاک بیارامید در حالی که بخشهایی از وجودتان بهشدت در پی اعلام وجود بودند، یا دچار این احساس شکست باشید که کارهای زیادی بود که نتوانستید به سرانجام برسانید. اما این اصلاً مایهٔ شرمساری نیست. بلکه یکی از بنیادیترین چیزهایی است که وجودش را برای یکدیگر میپذیریم: این سرنوشت مشترک همهٔ ماست. و البته چه غمانگیز است. اما منحصر به یک نفرِ خاص در دنیا نیست. این واقعیتی تراژدیک و در عین حال آرامشبخش است که تخیل به ناچار همیشه فراتر از افق امکانها پرواز میکند. همگان دچار نارضایتیاند و این صرفاً به خاطر تغییرات مداوم عجیب ذهنمان است که بهتدریج شکل گرفته است. آرامش (مجموعه مدرسه زندگی) آلن دوباتن
در تاریخ بسیاری از کشورها چیزهای بسیار دردناکی وجود دارند که به هضم شدن نیاز دارند. امید است هر کشوری بتواند خودش را با کمک هنر سیاسی شفا بخشد. این چالش در آلمان به اوج دشواری و اهمیت میرسد. تراژدی مخوف آلمان در اوخر دههٔ ۱۹۳۰ و اوایل دههٔ ۱۹۴۰، به جای انکار یا سوگواری محض، خواهان جبران است. مسئله فقط گفتن این نیست که چیزهای وحشتناکی رخ داده، بلکه کنار آمدن با میراث گناهی است که به نام پیشرفت رخ داده است. هر چهقدر هم که نیاز به تأیید شرارتهای گذشته ضروری باشد، بهخودیخود جامعهٔ بهتری نخواهد ساخت. هنر همچون درمان آلن دوباتن
هر چهقدر زندگی دشوارتری داشته باشیم، احتمال اینکه تصویر زیبای یک گل ما را تحتتأثیر قرار دهد بیشتر است. اشکها، اگر بیایند، پاسخیاند به زیباییِ تصویر، نه به غمانگیز بودن آن. مردی که تصویری از داوودیِ زیبا و ساده در گلدانی نقاشی کرد، همانطور که از پُرترهٔ خودنگارش معلوم است، شدیداً از تراژدی وجود آگاه بوده است. هنر همچون درمان آلن دوباتن
تا میآییم متوجه آن بشویم تراژدی دستدوم میشود… خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
اکثر آدمها فکر میکنند از مضرات اصلی سیگار این است که سلامتی را آرام آرام از بین میبرد و در نهایت با سرطان به قلب خاک میسپارد ولی آنها اشتباه میکنند. سیگار پر از خوبی است و تنها بدی اش این است که آدم معتاد به سیگار، به چای هم اعتیاد دارد. البته چای هم به خودی خود بد نیست. مشکل قبل و بعد از چای است. اینکه ظرفیت مثانه ی آدم تنها چهارصد سی سی باشد، برای آدمی که روزی دو سه لیتر چای مینوشد از تراژدیهای شکسپیر هم غم انگیزتر است. ساعتها بهروز حسینی
پیشگیری از تراژدی یک نفر به تأخیر افتادن فانتزی آدمی دیگر است. ریگ روان استیو تولتز
با گذشت زمان ما قویتر نمیشویم. انبوهی رنجها و تالمات، ظرفیت مارا برای تحمل رنجها و تالمات دیگر کاهش میدهد، و چون رنجها و تالمات ناگزیرند، حتی یک تعویق کوچک در کهنسالی،به اندازه ی یک تراژدی عظیم در جوانی برای مان دردناک است و میتواند ما را از پا دربیاورد. مثل کاردی که به استخوان برسد. سانست پارک پل استر
اعتقادندارم که رنج وتراژدی نیروی درمانگر دارد رنج وتراژدی بخشی از زندگی است نباید آن را تنبیه دانست اما دنیا معمولا بهترین دارایی مان یعنی دوستان ما را از ما میگیرد. تا به ما بفهماند در اشتباهیم زهیر پائولو کوئیلو
مردم فکر میکنند غم بزرگ تورا آبدیده میکند، و خود بخود به سطح بالاتر و روحانیتری میرساند، اما به نظر ریچل ماجرا کاملا برعکس بود، تراژدی تورا حقیر و کینه توز بار میآورد. به تو آگاهی بیشتر یا دیدگاه والاتر نمیبخشد. خیلی از آدمها از زیر قتل شانه خالی میکنند، در حالی که بعضی دیگر برای یک اشتباه کوچک و سهوی بهای گزافی را میپردازند. راز شوهر لیان موریارتی
برای دلبری از زنها باید یا بی قیدی دلقک وار نشان داد یا خشم یک قهرمان تراژدی را. اگر ساده و بی پیرایه به زنی بگویی که دوستش داری مسخره ات میکند. به نظر من، این استعاره هایی که زنها را خوش میآید اهانت به عشق حقیقی است ؛به نحوی که آدم دیگر نمیداند در حضور زن ها… بخصوص آن هایی که خیلی… هوشمندند… عشقش را چطور بیان کند. تربیت احساسات گوستاو فلوبر
بهش گفتم: زندگی ما زندگی جالبی یه هما. بین تراژدی محض و کمدی ناب. دائم داره پیچ و تاب میخوره. یعنی یه جور غم انگیز ، خنده داره یا شایدم یک جوره خنده دار ، غم انگیز باشه. کافه پیانو فرهاد جعفری
سلام. من این کتاب رو بیش از چهار بار خوندم. کتابیه که خیلی هیجانهای خاصی داره. اما نوعی حس فمینیسم هم کم و بیش درش هست. من با خانم دکتر الیزا سعیدی از نزدیک آشنایی ندارم اما وقتی از روی کنجکاوی از انتشاراتی که کتاب رو ازش خریدم در مورد ایشون سوال کردم متوجه شدم همه نوشتههای ایشون تو این تیپ هستند و جنجالی و پژوهشی هستند آموزندن و کوتاه و جدی انگار این زن تو جامعه در حال شکار لحظه هاست و اونها رو از دید یه عینک شفاف میبینه و برای ما تعریف میکنه. از وقتی این کتاب رو خوندم نگرش جدیتری به زندگی پیدا کردم و به هر کسی اعتماد نمیکنم. شنیدم کل کتاب این نیست و بخشهای زیادیشو نگه داشتن و نمیخان در ایران چاپ کنن و گفتن شاید یک روز کلش رو چاپ کردن. من ابر زن دو و سه رو که نوشتن رو نخوندم هنوز و منتظرشم یه جایی نوشته بودن ایشون باستان شناسن و پزشک اسکلتهای باستانی و کتاب هایی در اون مورد هم دارن. در کل از ماجرای این کتاب خیلی راضی هستم که خیلی منطقی و علمیه. جنایی و عاطفی تراژدی و شادی. خیلی خوبه امیدوارم خانم دکتر این مطالب رو ببینن و من خیلی دوست دارم این شخصیت و نویسنده عجیب رو از نزدیک ببینم. فقط یک انتقاد به انتشارات این کتاب دارم که اصلا ویرایش این کتاب و حروف چینی اش رو نپسندیدم. خانم دکتر امیدوارم یک روز از نزدیک ببینمتون و همون امضای معروف پای کتیبه پیام صلحتون رو که روی کتابتون زدید برای من هم با خط و خودکار خودتون بزنید. برای نوشتن ابرزن براتون تبریکات فراوان دارم و الان خواهرم مشغول خوندن کتابتونه. به همشهری بودنم با شما افتخار میکنم. او هم 1 زن بود (ابرزن) الیزا سعیدی
در این صبح دریافتم که #مردن میخواهد چه بگوید: در ساعت مردن، این دیگرانند که برای ما میمیرند زیرا من اینجا هستم، خوابیده روی سنگ فرشِ کمی سردِ خیابان و اهمیتی به مردنم نمیدهم، این وضعیت هیچ اهمیتی بیشتر از دیروز ندارد. ولی من دیگر آن هایی را که دوست دارم نخواهم دید و مردن این است، این واقعاً همان #تراژدی است که میگویند. ظرافت جوجهتیغی موریل باربری
جان وبستر از نمایشنامه نویسان عصر جیمز ادبیات انگلیسی و هم دوره ی ویلیام شکسپیر است. از زندگی جان وبستر اطلاعات زیادی در دست نیست، حتی تاریخ تولد و وفات وی نیز دقیقا مشخص نیست. احتمال میرود که او در سال 1580 در لندن به دنیا آمده باشد. دیگر اطلاعات باقی مانده از زندگی او درباره ی فعالیتهای تئاتری او هستند. او در نگارش تراژدی مهارت ویژه ای داشته و برای تصویر تیره ای که از انسان ارائه میدهد شهرت دارد.
وبستر کار در تئاتر را با نوشتن نمایشنامههای مشترک در سال 1600 آغاز کرد. بین سالهای 1602 تا 1605 او در نوشتن پنج نمایشنامه ی مشترک با نویسندان دیگر از جمله: مایکل درایتون ، توماس دکر ، توماس میدلتون و آنتونی ماندِی کار کرده است. سقوط سزار، بانو جین، پیش به سوی غرب و پیش به سوی شمال، از جمله این نمایشنامهها هستند. در سال 1612، جان وبستر نخستین کار مستقل خود، شیطان سپید، را نوشته و به اجرا رساند. این نمایشنامه درباره ی زندگی زنی است به نام ویتوریا آکورامبونی که در سن 28 سالگی به قتل میرسد. دوشس ملفی، اما، حول سال 1614، برای نخستین بار توسط هنرپیشههای دربار، در سالنی کوچک و برای تماشاچیانی فرهیختهتر اجرا شد و از همان زمان با استقبال مواجه شد.
شیطان سپید و دوشس ملفی مهمترین آثار وبستر هستند. هر دوی این نمایشنامهها در ایتالیا رخ میدهند، هر دو سوگنمایش هستند، هر دو خوفناکند و آثار ادبیات گوتیک اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده اروپا را تداعی میکنند. نمایشنامه هایی پیچیده و حساب شده با جزئیات و ظرافت بسیار که هنوز در عصر حاضر، به کرّات اجرا میگردند.
جان وبستر احتمالا پیش از نوامبر سال 1634 از دنیا میرود، زیرا پس از این تاریخ اطلاعاتی درباره ی او ثبت نشده است. دوشس ملفی جان وبستر
«تراژدی انتقام» شکلی از تراژدی است که در ادبیات
انگلستان در دوره الیزابت محبوبیت بسیار داشت. در
این نوع تراژدی انتقام یک بزه در طی نمایش از بزهکار
گرفته میشود و هر دو طرف کسی که مرتکب بزه شده
و کسی که در پی انتقام است محکوم به مرگ هستند.
بارزترین نمونه این تراژدی »هملت «اثر ویلیام شکسپیر
است و مهمترین ویژگی این تراژدی سالخیهای خونین
ً آنان و ارائه تحلیلی غم بار از رخدادهایی اساسا هولناک
است بنابراین از عبارت «تراژدی خون» برای وصف آن
استفاده میشود. سوگنمایش اسپانیایی توماس کید
سوگنمایش اسپانیایی یک تراژدی انگلیسی متعلق به عصر الیزابت است که در سال 1582 یعنی پیش از نگارش هملت به دست شکسپیر به تحریر درآمده است. بسیار بر این عقیده اند که این نمایشنامه که در دوران خود بسیار تاثیرگذار بوده است، همان UR-Hamlet یا نسخه ای است که احتمال میدهند شکسپیر هملت را بر اساس آن نوشته باشد. این نمایشنامه، با محوریت اصلی انتقام، یک تراژدی است که مملو از قتلهای هولناک است و در آن پدری به دنبال خونخواهی قتل پسر اشت (درست متضاد هملت که در آن پسری به دنبال خونخواهی پدرش است). در این نمایشنامه انتقام، یک کاراکتر است که مانند کسان دیگر نمایش بر صحنه ظاهر شده و دیالوگ میگوید. این نمایشنامه یکی از بارزترین نمونههای تراژدی خون در ادبیات انگلستان است. سوگنمایش اسپانیایی توماس کید