همهشان با هم صحبت میکردند. صداهایشان سمج و متناقض و ناشکیبا بود. از غیر واقعیت امکان، بعد احتمال، بعد حقیقت مسلمی میساختند، چنان که همه وقتی خواستههایشان به لفظ در میآید، چنین میکنند. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
ویلیام فالکنر
تا میآییم متوجه آن بشویم تراژدی دستدوم میشود… خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
گمان نمیکنم هیچ وقت کسی عمداً به یک ساعت مچی یا دیواری گوش بدهد. کسی مجبور نیست. ممکن است مدت درازی از صدای آن غافل باشی، بعد یک ثانیه تیک و تاک میتواند بدون وقفه در ذهنت رژه طولانی و رو به زوال زمانی را که نمیشنیدی به وجود بیاورد. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
ساعت پدربزرگ بود و روزی که پدرم آن را به من داد گفت: کونتین گور امید و آرزوها را به تو میدهم. این را به تو نه از این بابت میدهم که زمان را به خاطر بسپاری، بلکه از این بابت که گاه و بیگاه، لحظه ای هم که شده، از یادش ببری و تمام هم و غم خودت را بر سر غلبه بر آن نگذاری خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
هیچ نبردی به پیروزی نمیرسد. اصلا نبردی در نمیگیرد. عرصه ی نبرد جز حماقت و نومیدی بشر را بر او آشکار نمیکند، و پیروزی پندار فیلسوفان و لعبتکان است. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
این را پدرمان میگفت. که مسیح مصلوب نشد: تق تق منظم چرخهای کوچک فرسودش. که خواهری نداشت خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
مردم نمیتوانند دست به چنان کار وحشتناکی بزنند آنها اصلا نمیتوانند مرتکب کار بسیار وحشتناک بشوند آنها حتی نمیتوانند چیزی را که امروز وحشتناک مینماید فردا به یاد بیاورند خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
بدبختی آدم آن وقتی نیست که پی ببرد هیچ چیز نمیتواند یاریش کند- نه مذهب، نه غرور، نه هیچ چیز دیگر- بدبختی آدمی آن وقتی است که پی ببرد به یاری نیاز ندارد. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
یادم میاومد پدرم همیشه میگفت که ما به این دلیل زندگی میکنیم که آماده بشیم که مدت درازی مرده باشیم گور به گور ویلیام فالکنر
گاهی من یقین ندارم کی حق داره بگه فلان آدم چه وقت دیوونه ست، چه وقت نیست. گاهی پیش خودم میگم هیچ کدوم ما دیوونه ی دیوونه یا عاقل عاقل نیستیم، تا روزی که باقی ما با حرف هامون تکلیفش رو معلوم کنیم. مثل اینکه قضیه این نیست که آدم چه کاری میکنه، قضیه اینه که اکثریت مردم چجوری به کارش نگاه میکنن. گور به گور ویلیام فالکنر
گاهی پیش خودم میگم ای کاش آدمهای کاری هم میتونستند کار رو همونقدر پیشبینی کنند که آدمهای بیکار بیکاری رو پیشبینی میکنند گور به گور ویلیام فالکنر
برای آدم درست کردن دو نفر لازمه، برای مردن یک نفر. دنیا اینجوری تموم میشه گور به گور ویلیام فالکنر
به آقای تل میگم اشتباه از هر کسی سر میزنه، ولی بدون ضرر از پسش بر اومدن کار هر کسی نیست گور به گور ویلیام فالکنر
به نظرم پول ارزش ندارد. ارزشش به چگونه خرج کردنش است. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
پدرمان میگفت امکان دارد گمان بری که روزی عاقبت بدبختی خسته میشود، اما آن وقت خود زمان مایه ی بدبختی خواهد شد. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
پدرمان میگفت که انسان مساوی است با حاصل جمع بدبختی هایش! خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
یک روز داشتم با کورا صحبت میکردم. کورا برای من دعا کرد، چون خیال میکرد من گناه رو نمیبینم… میخواست من هم زانو بزنم دعا کنم، چون آدمهایی که گناه به نظرشون فقط چند کلمه است، رستگاری هم به نظرشون فقط چند کلمه است! گور به گور ویلیام فالکنر
عجیب است که هر دردی که داشته باشی، مردها بهات میگویند داندانهایت را بده معاینه کنند و زنها بهات میگویند زن بگیر. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
من هم مثل همه کس تعصب کس و کار خودم را دارم گیرم که هییچ وقت نفهمیدم از کجا آمدهاند. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
بهنظر من پول ارزشی ندارد. ارزشش به چهجور خرج کردنش است. مال هیچ کس نیست، پس این چه کاری است که آدم بخواهد آن را جمع کند. پول فقط مال کسی است که بتواند بگیرد و نگهش دارد. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
به گمانم آدمها، که اینقدر خودشان و دیگران را با کلمات فرسوده میکنند، دستکم در این مورد همداستانند که دم فرو بستن نشانهی عقل است… خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
انسان مساوی است با حاصل جمع بدبختیهایش. ممکن است گمان بری که روز عاقبت بدبختی خسته میشود، اما آن وقت خودِ زمان مایهی بدبختیات خواهد شد. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
هر آدم زندهای بهتر از هر آدم مردهای است اما هیچ آدم زنده یا مردهای آنقدرها بهتر از هر آدم زنده یا مردهی دیگر نیست. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
روزگاری بود که آقایی آدم به کتابهایش بود؛ این روزها به کتابهایی که برنگردانده… خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
بدبختی آدمی آن وقتی نیست که پی ببرد هیچ چیز نمیتواند یاریش کند نه مذهب، نه غرور، نه هیچ چیز دیگر بدبختی آدمی آن وقتی است که پی ببرد به یاری نیاز ندارد. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
آنچه همیشه مایهی تاسف آدم میشود کسب عادتهای بیهوده است. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
بعضی وقتها آدم به فکر میافته. درباره این همه غم و بدبختی که تو این دنیا هست؛ چه طور ممکنه به هر جایی بگیره، مثل رعد و برق. آدم باید خیلی به خدا ایمان داشته باشه که خودش رو نگه داره. گور به گور ویلیام فالکنر
گمان نمیکنم هیچ وقت کسی عمداً به یک ساعت مچی یا دیواری گوش بدهد. کسی مجبور نیست. ممکن است مدت درازی از صدای آن غافل باشی، بعد یک ثانیه تیک و تاک میتواند بدون وقفه در ذهنت رژه طولانی و رو به زوال زمانی را که نمیشنیدی به وجود بیاورد. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
سایه هایمان روی علفها بودند. پیش از ما به درخت رسیدند. مال من اول رسید. بعد خودمان رسیدیم و بعد سایهها رفته بودند. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
آنجا که سایه من روی علفها راه میرفت علفها وزوز میکردند. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
کدی جعبه را گرفت و کف اتاق گذاشت و آن را باز کرد. پر از ستاره بود. وقتی من آرام بودم آنها هم آرام بودند. وقتی تکان میخوردم، میدرخشیدند و برق برق میزدند. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
لاستر چندتا قرقره داشت و او و کونتین دعوا کردند و کونتین قرقرهها را گرفت. لاستر گریه کرد و فرونی آمد به لاستر یک قوطی حلبی داد که باهاش بازی بکند و بعد قرقرهها دست من بود. کونتین با من دعوا کرد و من گریه کردم. خشم و هیاهو ویلیام فالکنر
یک روز داشتم با «کورا» صحبت میکردم. «کورا» برای من دعا کرد، چون خیال میکرد من گناه رو نمیبینم، میخواست من هم زانو بزنم دعا کنم، چون آدم هایی که گناه به نظرشون فقط چند کلمه است، رستگاری هم به نظرشون فقط چند کلمه است. گور به گور ویلیام فالکنر