Rahil_artist

۸ نقل قول
از ۸ رمان و ۸ نویسنده
یون‌پی غالبا سخنان کایری را به یاد می‌آورد و احساس خاصی درباره‌ی کایری در خود می‌یافت. چیزی که هرگز درباره‌ی زن دیگری حسش نکرده بود. احساس عمیقی بود. با طرح واضح و اثری حقیقی. هنوز نمی‌دانست این احساس را چه بنامد. احساسی بود که نمی‌توانست آن را با چیز دیگری مقایسه کند. حتی اگر دیگر هیچ‌وقت کایری را نمی‌دید، این احساس برای همیشه با او می‌ماند.
جایی در تنش، شاید در اعماق استخوان‌هایش فقدان کایری را حس می‌کرد. وقتی سال به پایان رسید یون‌پی تصمیمش را گرفت.
کایری را زن شماره‌ی دو نامید. او یکی از زنانی بود که معنایی حقیقی برایش داشت. دومین شانس او.
اما حالا دیگر نگران نبود و به خودش گفت: «ارقام چیزهای مهمی نیستند.» و شمارش دیگر برای او معنایی نداشت. حالا می‌دانست مهم آن است که در قلبت تصمیم بگیری شخص دیگری را با تمام وجود بپذیری و وقتی این کار را بکنی، اولین و آخرین بار خواهد بود.
دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل هاروکی موراکامی
هر یک از ما در جهان تنها است. هر کس در برجی برنجی زندانی است و فقط با علایم می‌تواند با همگنان خود رابطه برقرار کند و ارزش علایم مشترک نیست و از این رو مفهوم آن‌ها مبهم و نامعین است. ما به نحوی ترحم‌انگیز درصدد آن بر می‌آییم که گنجه‌های دل خود را به دیگران برسانیم، اما دیگران نیروی قبول آن‌ها را ندارند و از این رو ما کنار هم اما تنها و نه با هم پیش می‌رویم و بی‌آنکه بتوانیم همراهان خود را بشناسیم یا همراهان ما، ما را بشناسند مثل مردمی هستیم که در کشوری زندگی می‌کنند و زبان آن کشور را خیلی کم می‌دانند و با وجود چیزهای عمیق و زیبایی که برای گفتن دارند محکومند فقط چیزهای مبتذلی را که در دفترچه‌ی گفتگو چاپ شده است بگویند. ماه و 6 پشیز سامرست موام
مردان چاره غم‌های خود را در اشتغالات زندگی‌شان پیدا می‌کنند، جنب و جوش کارها فکرشان را منصرف می‌دارد، ولی ما زن‌ها هیچ تکیه‌گاهی در روح خود بر ضد رنج و اندوه نداریم. در آن حال که من گرفتار اندیشه‌های اندوه‌بار بودم، احساس کردم که باید با حرکات جسمانی بر رنج خود مسلط شوم. این عمل که دست خود را در فواصل زمانی معین بلند کنم گویی برای اندیشه‌ام لالایی می‌خواند و بر روحم که در آن طوفان می‌غرید مثل جزر و مد آرامش می‌بخشید و هیجانات آن را منظم می‌کرد. هر سوزنی که فرو می‌بردم رازی از من با خود داشت، می‌فهمید؟ در واقع، هنگامی که آخرین نشیمن صندلی‌های خود را گلدوزی می‌کردم بیش از حد در فکر شما بودم! بله دوستِ من، بسیار زیاد. آنچه را که شما در دسته گل‌های خود بیان می‌کنید، همان را من در نقشه‌های گلدوزی خود می‌گفتم. زنبق دره اونوره دوبالزاک
وقتی زیباییِ زنی را که دوستش دارید در آیینه‌ی آب و قابِ آسمانِ آبی ببینید، و هوای معطر و گل‌های رنگارنگ و نسیمِ روح‌نواز و زیبایی و شکوهِ باغ‌ها و بیشه‌ها شما را احاطه کرده باشند، زیباییِ معشوق جلوه‌ی دیگری دارد. مادام کاملیا الکساندر دوما